را قضیه تبیینی هم نامید .
اما حکم با قضیه «ترکیبی»[۱] آنست که معمول داخـل در موضوع نباشد ، و ذهن آن را ازجای دیگر آورده برمـوضوع ضمیمه کند و ترکیب نماید . و از این رو آن قسم قضیه را انضمامـی هم می توان گفت ، مانند اینکه بگویند : جسم وزن دارد زیرا که وزن داشتن چیزی نیست که ازحد خود جسم برآید ، ومحمـولی است که ذهن آن را جداگانه دریافته و بر موضوع افزوده ، و از ترکیب و انضمام موضوع با آن محمول قضیه را ترتیب داده است ، و این قسم احکام و قضایا است که چون ترتیب داده شود معلومات تازه به دست انسان میدهد.
احکام تحلیلی همه معلومات قبلی هستند ، چون ذهن آنها را به قوه عقل میسازد و از تجربه در نمی آورد.
احکام ترکیبی غالبا ازمعلومات بعدی ساخته شده اند ، چنانکه وزن داشتن جسم امری است که به تجربه معلوم شده است ، ولیکن احکام ترکیبی قبلی هم داریم ، که محمول را ذهن به فره عقـل دریافته و بر موضوع بار کرده است ، مثال آن احکام ریاضی است که در عین این که به قوه عقل دریافته شده اند ترکیبی می باشند . مثلا این حکم که خط مستقیم کوتاه ترین فاصله میان دو نقطه است قضیه ترکیبی است چون کوتاهی جزء حد استقامت نیست ، وقبليهم هست چون به تجربه معلوم نشده بلکه عقل آن را از خود دریافته است ، پس احکام ترکیبی گاه ازمعلومات بعدی ترتیب داده میشوند گاه از معلومات قبلی .
در ریاضیات احکام و قضایا ترکیبی قبلی است چون موضوعات آنها همه امور ذهنی است .
در طبیعیات که موضوعات آنها امور متعلق به موجودات مادی است ، و آنها بیرون از ذهن می باشند . بسیاری از احکام ترکیبی بعدی است ؛ چون به تجربه به دست می آیند ، ولیکن در این علوم
- ↑ Jugement synthétique