شك نيست که آغاز علم انسان از حس است که صورتهایی از اشیاء در ذهن نقش می کند و قوه عقلی را بر می انگیزد ، تا آن سور را بهم بسنجد ، و وصل و فصل کند و در آنها عمل نماید ، و معرفت بر اشیاء از آن حاصل گردد.
پس در اینکه نخستین وسیله علم برای انسان تجربه است که به حس و شهود حاصل میشود ، حرفی نیست ولیکن چون درست تأمل شود دانسته میشود که علم انسان تنها به وسیله حس نیست وذهن در کسب معلومات بر تأثیرانی که از راه حس به او می رسد ، ازخود نیز چیزی می افزاید ، زیرا اگر ذهن از خود مایه ای نداشته باشد که تأثيرات وارده و محسوسات خود را به آن مایه بپرورد ، محسوسات به مرتبه علم نمی رسد ، و معرفتی برای انسان حاصل نمیشود .
پس معلوماتی را که تنها از ذهن بر می آید ، معلومات ذهنی می نامیم و به ملاحظه اینکه از قوه فعالیت نفس يعنى قوة عقليه حاصل می شوند ، معلومات عقلی هم می توان گفت و چون البته قبل از حسر تجربه در ذهن موجود بوده اند ، معلومات قبلی[۱] نیز می توان خواند ، واین به اصطلاح اروپایی نزدیکتر است و ماهم همواره همین قسم خواهیم گفت.
و معلوماتی را که از حس و تجربه به دست می آید معلومات تجربی گوئیم و بنا بر اینکه پس از حس و تجربه حاصل میشوند به پیروی از اروپائیان «معلومات بعدی»[۲] اصطلاح می کنیم .
ضمنا می توان دانست که معلومات قبلی برای انسان فطری و معلومات بعدی کسی می باشند.
معلومات قبلی با عقلی دو قسمند : قسمی آنست که خود نتیجه تجربه و بنابرین کسبی است، مانند اینکه اگرپای بست خانه را بست کنند ، عقل حکم می کند که خانه ویران می شود ، اما عقل اين علم را به تجربه آموخته است.