وزمان ومکان و وحدت و کثرت ، و جزئی و کلی وغیر آنها پیدا می کند، وخواهش واراده برای اودست می دهد ، و كندياك چگونگی بروز این قوه ها ومعلومات را تشریح نموده، وروانشناسی را از این راه میلنی پیش برده است . مثلا می گوید : تصور که در ذهن است همانا احساسی است که مکررشده ، و به مدد احساسات دیگر قوت گرفته و تثبیت شده است ، و خواهش احساسی است که تکرار آن خوش آیند است ، و نفس موقع برای تجدیدش می جوید ، و خواهش چون قوی شد اراده میشود ، وچون معلوم شد که نفس به وجود خود علم حضوری و وجدانی دارد ، همان درک احساسات حاضر و باد احسانات غایب است و بنا بر اینکه دانستیم که معلومات ومعقولات ما همه نتیجه احساسات است ، و نظر به اینکه روشن است که احساسات جز احوالات نفی چیزی نیستند، پر کندیالا این عبارات را می گوید. که ما جز وجود خود به چیزی پی نمی بریم ، واگر به آسمـان بـالا رویم یا به تنگ زمین فرو شویم از خود بیرون نتوانیم شد
برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۴۶
ظاهر