فلسفی که آن را پایه دین قرار میدهند مانند آنچه اولیای مسیحیت می آموزند پایه رمایه ندارد وهر کس یا بند آنها باشد یا احمق است یا مزور و به این حرفها مزور احمق را تسخیر می کند و بر او سوار می شود و تنها وسیله تهذیب مسیحیت نیست چه بسیار اقوام غیر مسیحی در دنیا هستند که بهمان اندازه مسیحیان متمدن و مهذبند و ضرورت ندارد که ما آن ها را متر لزل و پریشان کنیم که به علت عصیان آدم روی خود راسیاه وروزگار خویش را تباه بدانند وچاره را منحصر در اینکه بوسیله آداب و عملیات مخصوسی به حضرت عیسی اتصال با بند[۱].
ولتر همچنانکه در امر دین با مسیحیت مخالف است در علم و حکمت به دکارت و پیروان او بی اعتقاد است . در فلسفه لاك را می پسندد و در علم مخصوصا در طبیعیات نیوتن را می ستاید و در واقع فلسفة لاك وعلم نیوتن را ولتربه حسن بیان شناسانده و در دنیا منتشر ساخته است . پس در سده هیجدهم سیاست و کشور داری انگلستان را منتسکیو به فرانسه و از آنجا به دنیا شناسانیده وعلم وحکمت انگلیس و آزادی عقیده را ولتر ترویج نموده است.
تأثير قوي وجود ولتر در نشر افکار به جای خود ؛ اما در حکمت و معرفت نظرش عمیق نبوده است . فلسفه اولی را یکسره بیحاصل می پندارد و خیال باقی می انگارد و می گوید : در این علم هر چه
- ↑ کشیشان عیسوی در عداوتی که با اسلام داشتند به مسلمانان از جهت عقاید دینی و آداب ورسومشان تهمتهای عجیب زده وافتراها بسته ، و اسلام را نزد اروپائیان سخیف ترین و فاسد ترین ادیان معرفی کرده بودند ، چنانکه هنوز هم اذهان اروپائیان نسبت به مسلمانان مشوش است . ولتر با آنکه به اسلام هم معتقد نبوده و ترویج آن را قصد نکرده بود ، بلکه به شارع اسلام بی ادبی هم کرده است.. از غایت نفرتی که از تزویرو حیله بازی کشیشان داشت ، و در عالم اضاف مکرر در نوشته های خود از مسلمانان دفاع کرده ، و اذهان را به تهمتها و افتراهایی که به ایشان می زدند متوجه ساخته است