صرف تابع او بودند ، خواه کسانی که رأی و نظر مستقل در فلسفه داشتند ، در همان راه قدم زدند ، وهرچه بست کردند در این بوده که جوهریکی است یا دو تا است ؛ و اگر یکی است جسمانی است یا روحانی؛ و اگر دو تا است با هم چه مناسبات دارند؛ فقط در انگلستان لاك این بحث را پیش کشید که معلومات برای انسان چگونه حاصل میشود؟ در این باب تحقیقاتی کرد که اجمالا باز نمودیم و اشاره کردیم که او افکار فلسفی را به مجرای تازه ای انداخت ، سپس بر کلی به وجه دیگری در همین بحث وارد شد ، و خلاصه نظـر اورا هم بیان کردیم.
این مباحثات مقدمه انقلابی بود که در اواخر سده هیجدهـم به دستياري «كانت» آلمانی در فلسفه واقع شد، و کسی که به درستی زمینه این انقلاب را آماده کرد ، هیوم بود که اينك بايد فلسفه اورا بشناسانیم .
از زمان دیرین گفته بودند ، فلسفه برای معرفت به حقیقت وجود است و چنان که گفتیم : بحث مهم فلسفی در باره حقیقت جسم و روح بود ، و این مباحثات را فلسفه اولی می گفتند . هیوم گفت و این بحت بیحاصل است ، رسخنانی که در این باب میدانند بیمعنی است ، خود را به الفاظ مشغول می کنند و به مردمان سطحی ظاهربین نمایش دانشمندی می دهند ، نخست کاری که باید کرد اینست ، که به بینیم انسان تا چه اندازه توانایی دانش و معرفت دارد؟ علم هرچه باشد نتيجة عقل انسان است، پس اول باید میزان عقل را که می خواهد در حقیقت اشياء حکم کند به دست آورد ، و قدرت و توانائی ادراك را سنجيد، ومعلوم کرد که معانی و مفاهیمی که بنیاد علم می باشند چه حال دارند ، وعقل در فکر و استدلال چه عملیات می کند، به عبارت دیگر باید عقل و ادراك انسان را موضوع تحقیق و نقادی قرار داد . در شرایط حصول علم وحکمت ومنشأ تصورات فلسفی وحدود و صلاحیت آن ها باید مطالعات نمود، و در این جمله همان روشی را با یداختیار کرد که در علوم طبیعی به کار بردند ، راین ترقیات را حاصل نمودند. یعنی روش تجربه را پیش باید گرفت، وخیال بافی را کنار باید گذاشته