برگه:Rvznamh vghaye atfaghyh-shmarh hay 1 ta 35.pdf/۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
نمرهٔ ۱۱

دیکر بقانون نظام سیاست تقصیر یا شرارت را بطوری مجری داشته‌اند که کمتر شنیده میشود که از قشون نظام نسبت بکسی تعدی و بی‌حسابی بشود و همهٔ افواج در هر جا با سلاح و اسباب تمام مشغول مشق و آمادهٔ حرکت‌اند که هر فوجی بهر طرفی که بخواهند مامور نمایند معطلی در هیچکونه تدارکی ندارند و افواج جدید نیز که کرفته شده و میشوند انشاءالله عنقریب با کمال انتظام و آراستکی و اسباب تمام سان خواهند داد و بسبب انتظام امر قشون نظام رعایا و کسبه را هم امنیت وافی و فواید کلی بعون الله حاصل خواهد شد

فوج خمسه که از خدمت خراسان مراجعت کرده بودند در هفتهٔ کذشته وارد دارالخلافه کردیده در ارک سلطانی در اطاق نظام اجودان‌باشی و لشکرنویسان مواجب آنها را که مانده بود نفر بنفر داده و مرخص خانهای خودشان کردیدند

امر حکومت کلپایکان و خوانسار بعهدهٔ نواب خانلر میرزا بود و لکن چون ایالت لرستان و عربستان ضمیمهٔ حکومت بروجرد بایشان محول و مفوض شد و وسعت محل حکومتشان زیاد کردید کلپایکان و خوانسار را استدعا نمودند که بدیکری محول شود لهذا حکومت این دو محل به نواب احمد میرزا محول و مرجوع کرده و بمحل ماموریت روانه شد

صاحب‌منصبان فوج جدید کروسی را که عالیجاه حسنعلی خان سرتیپ رکاب همایون آورده بود در روز شنبه از حضور مبارک کذرانده و اولیای دولت قاهره نیز بدقت دیده و رسیدکی کردند عالیجاه بهرام خان برادر کوچک عالیجاه حسنعلی خان سرتیپ بمنصب سرهنکی فوج مزبور منصوب و برقرار کردید و بسایر صاحب‌منصبان نیز هر کدام بجای خود حکم نظامی دادند

از سایر دهات نطنز نیز درین روزها جمعیت کثیری بدربار شهریاری از دست حاکم خود بتظلم آمدند حاجی فرضی‌خان قراچه داغی را که حاکم آنجا بود احظار نمودند و مشغول رسیدن حساب آنها هستند تا معلوم شود که اجحاف و تعدی کرده یا آنها خلاف عرض کرده‌اند بعد از تحقیق حکم بعدل خواهد شد

سایر ممالک محروسه

عموم ممالک ایران در مهد امن و امان و آسایش‌اند خاصه مملکت خراسان که این روزها کمال انتظام و امنیت را دارد بخصوص امنیت شهر مشهد مقدس بنوعی است که از قراریکه در روزنامها نوشته‌اند در ایام سابق کمتری باین امنیت بوده از جمله نوشته بودند که کره اسبی در شب از خانهٔ میرزا بابای کمرکچی بیرون رفته بوده است و کسی از اهل خانه ندانسته بودند تا وقت صبح دیده‌اند که اسب در دست یک نفر از سربازهای خلج که قراول شهرند میباشد و بداروغه‌خانه آورده صاحبش را می‌پرسد بعد ازانکه معلوم شده بصاحبش داد و هم چنین ٰعلافی در خیابان سفلی دکان داشته شب در دکانرا فراموش کرده که به‌بندد و باز کذاشته بخانهٔ خود رفته است از قراولان فوج خلج که مامور بحفظ و حراست شهرند کردش میکرده‌اند در آخر شب بدر دکان مزبور رسیده‌اند دیده‌اند که باز است دو نفر قراول درانجا کذاشته و دکان را بآنها سپرده و کذاشته‌اند صبح صاحب دکان از خواب بیدار شده و بخاطرش می‌آید که در دکان را نبسته است مضطرب و هراسان بدر دکان رفته دیده است که دو نفر سرباز درانجا یکی مشغول نماز است و یکی دیکر تفنک در دوش دارد و بقاعده قراولی راه میرود بعد از رسیدن آن شخص قراولان میدانند که صاحب دکان است باو میکویند که جمیع اموال و اسباب دکانش را وارسی بکند بعد ازانکه وارسی میکند قراولها می‌بینند که جمیع اموال و اسباب دکانش موجود است آنوقت میرود