در روزنامهٔ هفته اول ماه مبارک رمضان نوشته شده بود که چون مردم زیاد از شهر بشمیرانات رفته بودند و اردوی همایون نیز امسال در شمیرانات نبودند در دهات آنجا دزدی و راهزنی بسیار میشد بعد از آنکه مراتب به نواب شاهزاده بهرام میرزا عرض شد و قرار دادند که مقربالخاقان اجودان باشی از سربازان قراول و مستحفظ بدهات مزبور روانه نمودند از رفتن قراول بدهات مزبور و گذاشتن نظم در آنجاها حال دزدی موقوف شده و کمال امنیت در دهات شمیران است
در روز نوزدهم رمضانالمبارک شماری از سکنهٔ امامزاده زید مذکور داشته بود که بقدر هزار مثقال تیکه ترمه از من دزدیدهاند عالیجاه محمود خان کلانتر هماندم چند نفر به تفحص فرستاده عصر همانروز پارچهای از آن ترمهها بدست آمده و در روز بیست و یکم دزد را پیدا نمودند حسینقلی نامیست از اهل مرند آذربایجان و الان در حبس کلانتر است
از شب ۱۹ الی شب ۲۳ رمضانالمبارک که شبهای متبرکه ولیالی احیا و عبادت و تعزیهدای بود چون مرد و زن از اول شب الی سحر به تکایا و مساجد در عبور و تقدیم پرستش و عبادت و تعزیهداری بودند کلانتر و کدخدایان شهر خودشان و آدمهاشان و گزمهها و داروغه مراقب مساجد و تکایا و سرگذرها بودند که نزاعی در میان مردم نشود و بحمدالله بجز عبادت و تعزیهداری و دعاگوئی دوام دولت که امنیت و آرامی خلق نتیجهٔ آن است دیگر صدائی از کسی بکند نشده
چنانچه در روزنامه سابق نوشته شده امسال مرگ فجا در بعضی جاها بهمرسیده از جمله مرحوم جعفر قلیخان ایروانی عموی مقربالخاقان سردار و عباسقلی خان افشار و پسرش بفاصله یک شب فوت شدهاند و شخص دلاکی هم از اهل فراهان روز قبل بدون ناخوشی و مرضی از گناهان خود توبه نموده و روز بعد فوت شده
آزادخان نامی از سربازان فوج کلهر مدتی مریض بوده و از ناخوشی خود بتنگ آمده در منزل خود تنها بوده و درد زور آور شده با سر نی تفنگ زده خود را مقتول کرده و از درد فارغ گردیده
سایر ولایات
در روزنامه دارالعباده یزد نوشتهاند که جعفر نامی از اهل ابرقوه زنی یزدی گرفته بوده و زن مزبوره از شوهر اولش طفل سیدی داشته که از ارث پدر بقدر پنجاه شصت تومان باو رسیده بوده که بآن مایه پیلهوری میکرده جعفر نام آن سید را به بهانه پیلهوری از شهر یزد بسمت بلوکات برده و در راه طفل سید را بضرب چوب و سنگ کشته و نعش او را بار الاغ کرده وای پسرم گویان سراسیمه و گریبان چاک و خاک به سر پاشیده وارد دهی شده و گفته است که پسرم از کوه پرتاب شده و هلاک گردیده است میخواهم او را در آنجا بخاک بسپارم اهل ده از گفتگوی او در تشکیک افتادهاند و او را گرفته به یزد فرستادهاند عالیجاه میرزا عباس او را با مادر مقتول روانه نزد حاکم شرع نموده و در آنجا قاتل بودن او ثابت شده و خودش اقرار کرده است که طفل سید را من کشتهام نظر به ثبوت شرعی و اقرار خودش در پنجم ماه گذشته او را بحکم شرع به قصاص رسانیدهاند
در دهم رمضان زوجه آقا بابا نام محسس شاهرودی یکسال بوده که حمل داشته است سقط شده بعد از وضع حمل دیدهاند که طفل یک چشم ندارد و جای چشمش صاف است و پایهایش به رانش چسبیده و پارچهٔ گوشتی بقدر یک وجب از جای کاکل او بیرون آمده و مرده است و چشم مادرش دریده و درشت و خونآلود است که آدم از دیدنش متوحش میشود