خدمت بودند مرخص خانه گردیدند
فوج حلج ساده با عالیجاه جانمحمد خان سرهنگ در غره شهر محرمالحرام برکاب همایون حاضر شده وارد طهران شدند
فوج خواجوند و عبدالملکی که مدتی بود در رکاب مشغول مشق و قراولی بودند از رکاب همایون مرخص خانه شدند
اندری نامی خیاط نمسه که در خانهٔ ارامنه نزدیک دروازه قزوین منزل داشته بنزد عالیجاه محمود خان کلانتر آمده مذکور داشته بود که سی و شش پارچه رخوت دوخته و ندوخته که مال مردم بود از منزل من بسرقت بردهاند مشارالیه بعالیجاه زکیخان کدخدای محله سنگلج رجوع نموده بعد از تحقیق و عوزرسی یک نفر ارمنی را که سابقا نوکر او بوده با دو نفر مافی که همسایه بوده و بمنزل او آمد و رفت داشتند گرفته بعد از یک شبانه روز که در حبس بودند در دو شب متصل سی و یک پارچه از رخوت مزبور که از خانهٔ او دزدیده شده بود آورده بخانه خیاط ریختند حال خیاط مدعی است که چهار پارچه ازین رخوت باقی است و در کارند تحقیق مینمایند که آنها را نیز پیدا کنند
سایر ولایات
استرآباد در روزنامه سابق شرحی علیالاجمال از احوالات اردوی استر آباد نوشته شده بود لکن علیالتفصیل این است که اکثری از فرقهٔ ضاله ترکمان یموت و غیره که در صحراهای استرآباد و گرگان و آن صفحات قشلاق و ییلاق دارند و ایام تابستان میآیند و اطاعت بحکام استر آباد و آن اطراف نمیکنند و همیشه به عابرین و مرددین آن راهها اذیت میرسانند و هر کس بدستشان بیفتد به اسیری میبرند و بعضی اوقات میشود که با یکدیگر اتفاق کرده جری و جسور میشوند و بدهات اطراف و حول و حوش استرآباد و دریای مازندران تا شاهرود و بسطام و آن طرفها به چپاول میروند و اسیر و غنیمت میبرند و بجهة اینکه ایل و احشاماند و قلعه و سکنائی ندارند بکلی قلع و قمع آنها هم برای حکام آنجا خالی از اشکالی نیست زیرا که بعد از آنکه دیدند که قشون کلی برای تنبیه آنها میرود ایلاتاند میکوچند و به کوهستان سخت و صعب که در آن حوالیست خود را میکشند و دولت علیه برای تنبیه آنها هر ساله مبالغ کلی اخراجات باید بکند و قشون بآنجا روانه نماید از جمله در هذهالسنه تنکوزئیل که قشون فرستادند عالیجاهان محمد ولیخان حاکم استرآباد و جعفر قلیخان میرپنجه را مامور کردند در ماه ذیحجه پس از آنکه طوایف ضاله ترکمانیه دیدند که کار بآنها سخت شده است کلا متفق شده بهیأت اجماعی خواستند چشم زخمی به اردوی گرگان بزنند از جمله در روز غره ذیحجه جمعی از سواره ترکمان بسر یکی از سنگرهای قراول اردو که مشهور است بسنگر سیاه بالا رفته و قراول سنگر هم پای ثبات فشرده دست بمقابله و مقاتله گشودند تا از اردو هم خبردار شده چند نفر از سرکردگان قشون قدری از سواره را برداشته به معاونت و امداد قراولان رفته در بین اشتعال نایرهٔ حرب و جدال قراولان و ترکمانان سواره مزبور رسیده و آتش حرب و قتال زیاد بالا گرفته نه نفر از معارف کدخدایان و ریشسفیدان طوایف ضاله که مفسدترین آنها بودند و همیشه باعث اغوای آنها میشدند بدست سوارهٔ عسکر فیروزی اثر گرفتار و مقید گردیدند و بقیه روی بفرار نهاده هزیمت نمودند قدری هم آنها را تعاقب نموده بجهة اینکه زمان محاربه طول کشیده و اسب و آدم خسته بودند مراجعت کردند و کدخدایان مزبور را به استراباد فرستاده و حبس نمودند طایفهٔ بیمغز ترکمانیه از آنجا که دایم مانند وحوش و سباع در گشت و گذارند و خبری از رسوم هیچکار ندارند از حدوث این صدمه و