این برگ همسنجی شدهاست.
۳۱
امروز که نوبت جوانیّ من است | ||||||
می نوشم از آنکه کامرانیّ من است | ||||||
عیبش مکنید، گرچه تلخست خوش است | ||||||
تلخ است از آنکه زندگانیّ من است |
۳۲
ای آمده از عالم روحانی تفت | ||||||
حیران شده در چهار و پنج و شش و هفت | ||||||
می خور چو ندانی ز کجا آمدهٔ | ||||||
خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت |
۳۳
ای بیخبر این جسم مجسّم هیچ است | ||||||
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است | ||||||
خوش باش که در نشیمن کون و فساد | ||||||
وابستهٔ یکدمیم و آن هم هیچ است |