برگه:RobaiyatKhayyamForoughi.pdf/۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بوجود صانع مدرک یقین داشته باشد و همهٔ تکالیف شرعی خود را بجا بیاورد و بگوید من از کار دنیا سر در نیاوردم یعنی حکمت کار خدا را نیافتم بلکه اگر نگوید عجب است زیرا که فهم بشر از دریافت حکمت کار خدا عاجز است و اگر عاجز نبود بشر نبود و اگر این اقرار بجهل و اظهار حیرانی کفر است پس چرا پیغمبر اکرم فرمود ما عرفناک حق معرفتک؟ حق اینست که آنکس که این پرسشها را میکند دیندار است زیرا معلوم میشود بحقیقتی قائل است که آنرا درنیافته و میجوید امّا آنکه بهیچ حقیقتی قائل نیست و دنیا را هرج و مرج و جریان امور را بر حسب تصادف و اتّفاق میداند فکرش آسوده است و چیزی ندارد که بجوید.

پس کسیکه خیّام را از جهت اظهار حیرانی در کار جهان سرزنش میکند ملتفت نیست که خود نیز چیزی درنیافته است و جهل مرکّب دارد یا معنی حرفش اینست که حقیقت منم سر اطاعت پیش بیار و فضولی مکن و عقلی را که خدا بتو داده تا حقیقت بجوئی کنار بگذار و این در شرع حکمت و معرفت کفر است و اگر اعتراض اینست که چرا باین بیان میگوئی فراموش کرده است

۱۳