این برگ همسنجی شدهاست.
37
OMAR KHAYYAM
۵۱
در خواب بُدم مرا خردمندی گفت | ||||||
کز خواب کسی را گلِ شادی نشکفت | ||||||
کاری چکنی که با اجل باشد جفت | ||||||
می خور که بزیرِ خاک میباید خفت |
۵۲
دل سرِّ حیات اگر کماهی دانست | ||||||
در موت هم اسرارِ الهی دانست | ||||||
اکنون که تو با خودی ندانستی هیچ | ||||||
فردا که ز خود روی چه خواهی دانست |
۵۳
روزیکه شود اذا السماء انفطَرَت | ||||||
واندم که شود اذا النجوم انکدرت | ||||||
من دامنِ تو بگیرم اندر عرصات | ||||||
گویم صنما بایّ ذنبٍ قتلت |
52.C. L. N. A. I.In line 2 scan Ĭláhí.Bl. Prosody, p. 7.
53.C. L. N. A. I. J.See Koran, lxxxii. 1.Note the alif i wasls in lines 1 and 2.In line 4 scan kata lat, transposing the last vowel.Bl. Prosody, p. ii.