این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
327
OMAR KHAYYAM
۴۸۶
یزدان خواهم جهان دگرگون کندی | ||||||
واکنون کندی تا نگرم چون کندی | ||||||
یا نامِ من از جریده بیرون کندی | ||||||
یا روزیِ من ز غیب افزون کندی |
۴۸۷
یا رب بکشای بر من از رزق دری | ||||||
بی منّتِ مخلوق رسان ما حضری | ||||||
از باده چنان مست نگهدار مرا | ||||||
کز بیخبری نباشدم دردِ سری |
۴۸۸
ای سوختهٔ سوختهٔ سوختنی | ||||||
وی آتشِ دوزخ از تو افروختنی | ||||||
تا کی گوئی که بر عُمَر رحمت کن | ||||||
حق را تو کجا و رحمت آموختنی |
487. C. L. N. A. I. J.
488. C .L. N. A. I. J. The Persian preface states that, after his death, Omar appeared to his mother in a dream, and repeated this quatrain to her. For the last line I am indebted to Mr. Fitzgerald.