این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
301
OMAR KHAYYAM
۴۴۷
بگْرفت مرا ملالت از رزّاقی | ||||||
برخیز و سبک باده بیار ای ساقی | ||||||
سجّاده و طیلسان بمی ساز گرو | ||||||
تا بو که شود لافِ من اندر باقی |
۴۴۸
برگیر ز خود حساب اگر باخبری | ||||||
کاوّل تو چه آوردی و آخر چه بری | ||||||
گوئی نخورم باده که میباید مرد | ||||||
میباید مرد اگر خوری یا نخوری |
۴۴۹
بکْشای درم که در کشاینده توئی | ||||||
بنْمای رهم که ره نماینده توئی | ||||||
من دست بهیچ دستگیری ندهم | ||||||
کایشان همه فانیاند و پاینده توئی |
447.N.
448.C. L. N. A. I.In line 2, scan áwardĭyŏ.
449.C. L. N. A. I. J.In line 4, scan fánĭyand, dissolving the letter of prolongation, yá.