این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
257
OMAR KHAYYAM
۳۸۱
میخوردن و گردِ نیکوان گردیدن | ||||||
به زانکه بزرق و زاهدی ورزیدن | ||||||
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود | ||||||
پس رویِ بهشت کس نخواهد دیدن |
۳۸۲
نتْوان دلِ شاد را بغم فرسودن | ||||||
وقتِ خوشِ خود بسنگِ محنت سودن | ||||||
در دهر که داند که چه خواهد بودن | ||||||
مَی باید و معشوق و بکام آسودن |
۳۸۳
نیکست بنامِ نیک مشهور شدن | ||||||
عارست ز جورِ چرخ رنجور شدن | ||||||
خمّار ببویِ آبِ انگور شدن | ||||||
به زانکه بزهدِ خویش مغرور شدن |
381.L. N. B.Note the plural nekuán formed without the euphonic yá.Scan nékŭwán.
382.C. L. N. A. B. I. J.