این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
237
OMAR KHAYYAM
۳۵۱
چندانکه ز خود نیستترم هستترم | ||||||
هرچند بلند پایهتر پستترم | ||||||
زین طرفهتر آنکه از شرابِ هستی | ||||||
هر لحظه که هشیارترم مستترم |
۳۵۲
گل گفت که من یوسفِ مصْرِ چمنم | ||||||
یاقوتِ گران مایهٔ پر زر دهنم | ||||||
گفتم چو تو یوسفی نشانی بنمای | ||||||
گفتا که بخون غرق مگر پیرهنم |
۳۵۳
یکچند بکودکی باستاد شدیم | ||||||
یکچند باستادیِ خود شاد شدیم | ||||||
پایانِ سخن شنو که ما را چه رسید | ||||||
از خاک برآمدیم و بر باد شدیم |
351.L.Clearly mystical.
352.L. B.Yusuf is the type of manly beauty. The yellow stamens are compared to his teeth.So Jámí, in "Yusuf wa Zulaikha."
353.L. B.Mr. Fitzgerald compares the dying exclamation of Nizám ul-Mulk, "I am going in the hands of the wind!"Mantik ut Tair, l. 4620.