این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
221
OMAR KHAYYAM
۳۲۷
در عشقِ تو صد گونه ملامت بکشم | ||||||
ور بشْکنم این عهد غرامت بکشم | ||||||
گر عمر وفا کند جفاهایِ ترا | ||||||
باری کم ازانکه تا قیامت بکشم |
۳۲۸
در دایرهٔ وجود دیر آمدهایم | ||||||
وز پایهٔ مردمی بزیر آمدهایم | ||||||
چون عمر نه بر مرادِ ما میگذرد | ||||||
ای کاش سر آمدی که سیر آمدهایم |
۳۲۹
دنیا چو فناست من بجز فن نکنم | ||||||
جز یادِ نشاط و میِ روشن نکنم | ||||||
گویند مرا که ایزدت توبه دهاد | ||||||
او خود ندهد ور بدهد من نکنم |
327. C. L. N. A. B. I. Note izáfat dropped after silent he, and rá separated from its noun.
328. L. N.
329. C. L. N. A. B. I. J. Note the pun on fana, 'illusion,' and fan, 'art, fraud.'