این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
207
OMAR KHAYYAM
۳۰۶
ای چرخ ز گردشِ تو خرسند نیم | ||||||
آزادم کن که لایقِ بند نیم | ||||||
گر میلِ تو با بیخرد و نادانست | ||||||
من نیز چنان اهل و خردمند نیم |
۳۰۷
ای مفتیِ شهْر از تو پرکارتریم | ||||||
با این همه مستی از تو هشیارتریم | ||||||
تو خونِ کسان خوری و ما خونِ رزان | ||||||
انصاف بده کدام خونخوارتریم |
۳۰۸
آن به که بجامِ باده دل شاد کنیم | ||||||
وز آمده و گذشته کم یاد کنیم | ||||||
وین عاریتی روانِ زندانیرا | ||||||
یکلحظه ز بندِ عقل آزاد کنیم |
306.C. L. N. A. I. J.
307.C. L. N. A. I. J.Alluding to the selling of justice by Muftis.
308.C. L. N. A. I. J.'Árĭyătí rawán, "this borrowed soul."