این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
195
OMAR KHAYYAM
۲۸۸
یک یک هنرم بین و گنه دده ده بخش | ||||||
هر جرم که رفت حسبةً للّه بخش | ||||||
از باد و هوا آتشِ کین را مفروز | ||||||
ما را بسرِ خاکِ رَسُولُ اللّه بخش |
۲۸۹
غم چند خوری ز کارِ نا آمده پیش | ||||||
رنجست نصیبِ مردمِ دوراندیش | ||||||
خوش باش و جهان تنگ مکن بر دلِ خویش | ||||||
کز خوردنِ غم قضا نگردد کم و بیش |
۲۹۰
جامیست که عقلِ آفرین میزندش | ||||||
صد بوسه ز مهْر بر جبین میزندش | ||||||
این کوزهگرِ دهْر چنین جامِ لطیف | ||||||
میسازد و باز بر زمین میزندش |
288.L. N. B.Rasúl-ullah: the construction being Arabic, no izáfat is needed.Lumsden, ii., p. 251.Also ascribed to Zahír ud-din Faryábi.
289.L.Line 2 is a question.
290.C. L. A. I. J.So Job: "Is it good unto Thee that Thou shouldest despise the labour of Thine hands?"