این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
183
OMAR KHAYYAM
۲۷۰
ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز | ||||||
از رویِ حقیقتی نه از رویِ مجاز | ||||||
بازیچه همکنیم بر نطعِ وجود | ||||||
رفتیم بصندوقِ عدم یک یک باز |
۲۷۱
میپرسیدی که چیست این نفسِ مجاز | ||||||
گر بر گویم حقیقتش هست دراز | ||||||
نفسیست پدید آمده از دریائی | ||||||
وانگاه شده بقعرِ آن دریا باز |
۲۷۲
ما عاشق و آشفته و مستیم امروز | ||||||
در کویِ مغان باده پرستیم امروز | ||||||
از هستیِ خویشتن بکلّی رسته | ||||||
پیوسته بمحرابِ ألَسْتیم امروز |
270. L. N. B. Hakíkatí, see Bl., Prosody 3.
271. C. L. N. A. I. J. Some MSS. read naksh. Deeps, i. e. the ocean of Not-being.