این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
135
OMAR KHAYYAM
۱۹۸
میخواره اگر غنی بود عُور شود | ||||||
وز عُربدهاش جهان پر از شُور شود | ||||||
در حقّهٔ لعل زان زمرّد ریزم | ||||||
تا دیدهٔ افْعیِ غمم کُور شود |
۱۹۹
نا بُرده بصبح در طلب شامی چند | ||||||
ننْهاده ز خویشتن برون گامی چند | ||||||
در کسوتِ خاص آمده عامی چند | ||||||
بدنام کنندهٔ نکونامی چند |
۲۰۰
وقتی که طلوعِ صبحِ ازرق باشد | ||||||
باید بکفت جامِ مروّق باشد | ||||||
گویند که حق تلخ بود در افواه | ||||||
باید که بدین دلیل می حق باشد |
198. C. L. N. A. I. Scan af'ăyī. The emerald is supposed to have the virtue of blinding serpents.
199. C. L. N. A. I. Shámé chand: Vullers (p. 253) takes this ya to be yá i tankír; and Lumsden (ii. 269) says the presence of this letter, between a noun and its attribute, dispenses with the izáfat (?). But why not add the izáfat, and scan Shamĭyĭ?
200. C. L. N. A. I. J. False dawn, the faint light before sunrise.