این برگ همسنجی شدهاست.
113
OMAR KHAYYAM
۱۶۵
در میکده جز بمی وضو نتْوان کرد | ||||||
وان نام که زشت شد نکو نتْوان کرد | ||||||
می ده که کنون پردهٔ مستوریِ ما | ||||||
بدْریده چنان شد که رفو نتْوان کرد |
۱۶۶
دادم بامید روزگاری بر باد | ||||||
نا بود ز روزگارِ خود روزی شاد | ||||||
زان میترسم که روزگارم ندهد | ||||||
چندانکه ز روزگار بسْتانم داد |
۱۶۷
در عالمِ جان بهوش میباید بُود | ||||||
در کارِ جهان خموش میباید بود | ||||||
تا چشم و زبان و گوش بر جا باشد | ||||||
بیچشم و زبان و گوش میباید بُود |
165.C. L. N. A. B. I.In line 3 scan mastúrĭyĭ dissolving the letter of prolongation yá.
166.C. L. N. A. I.Rozgáré, "some time."In line 3, note the madd of Án dropped.Bl., Prosody, p. 11.
167.L. N.