این برگ همسنجی شدهاست.
93
OMAR KHAYYAM
۱۳۵
ای عارضِ تو نهاده بر نسرین طرْح | ||||||
رویِ تو فگنده بر بتانِ چین طرْح | ||||||
دی غمزهٔ تو داده شهِ بابل را | ||||||
اسپ و رخ و فیل و بیذق و فرزین طرْح |
۱۳۶
این قافلهٔ عمر عجب میگذرد | ||||||
دریاب دمی که از طرب میگذرد | ||||||
ساقی غمِ فردایِ حریفان چه خوری | ||||||
پیش آر پیاله را که شب میگذرد |
۱۳۷
آنکس که زمین و چرخ و افلاک نهاد | ||||||
بس داغ که او بر دلِ غمناک نهاد | ||||||
بسیار لبِ چو لعل و زلفینِ چو مشک | ||||||
در طبلِ زمین و حقّهٔ خاک نهاد |
135.L. B.For Bábil L. reads Máil.
136.C. L. N. A. B. I. J.The "rinds" loved a dark night. Bl.
137.C. L. N. A. I. J.So Job, "Is it good unto thee that thou shouldest oppress, that thou shouldest despise the work of thine hands?"