این برگ همسنجی شدهاست.
89
OMAR KHAYYAM
۱۲۹
بسیار بگشتیم بگردِ در و دشت | ||||||
اندر همه آفاق بگشتیم بگشت | ||||||
از کس نشنیدیم که آمد زین راه | ||||||
راهی که برفت راهرو باز نگشت |
۱۳۰
آبادِ خرابات ز می خوردنِ ماست | ||||||
خونِ دو هزار توبه در گردنِ ماست | ||||||
گر من نکنم گناه رحمت که کند | ||||||
رحمت همه موقوفِ گنه کردنِ ماست |
۱۳۱
این هستیِ تو هستیِ هستی دگرست | ||||||
وین مستیِ تو مستیِ مستی دگرست | ||||||
رو سر بگریبانِ تفکّر در کش | ||||||
کین دستِ تو آستینِ دستی دگرست |
129.C. L. N. (in part) A. I. J.
130.C. Bl. L. A. I. J.Bl. quotes similar sentiments from Nizámi and Háfiz.Mercy is God's highest attribute, and sin is required to call it forth.
131.Bl.Meaning, God is the Fá'il i kakíkí, the only real agent.Hastí digár—another being—hast, with yá i batni.