برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۱۷
اصفهان نصف جهان

نقاشی ، کاشیکاری، معماری، کشاورزی. با گنبدها، مناره‌ها، کاشیهای لاجوردی که میخواسته بپای تیسفون پایتخت باشکوه ساسانی برسد و هنوز هم زیر عظمت و کشش صنعت خودش انسان را خرد میکند.

آتشکده

حالا که چشمم را می‌بندم یکدسته کاشی خوش‌نقش‌ونگار، رنگهای خیره‌کننده در جلو چشمم مجسم میشود، مهتاب، شبح مناره‌ها، گنبدها، طاق‌ها، شبستان‌ها، دشت‌های پهن، کشتزارهای سبز، گل‌های سفید خشخاش، آب زاینده‌رود که روی ریگها غلت میزند، همه مانند پردهٔ سینما یکی از پی دیگری از جلو چشمم میگذرد، صفحه گیتار هاوائی آهسته میچرخد، ناله‌های سیم در هوا موج میزند و میلرزد، نمیدانم چرا بیاد آتشگاه می‌افتم و سرودیکه پیشتر، خیلی پیشتر در آنجا مترنم بوده بیادم میآورد. آن کوه پیر کوتاه که مانند افسون تنها از زمین سر در آورده برای اینکه رویش آتشگاه بسازند! دور از شهر، دور از هیاهو، دور از دسترس مردم، آن هشت‌دری سفید مثل تخم‌مرغ که با خشتهای وزین ساخته شده جلو خورشید میدرخشیده، شبها در میان