برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۶
خیام
 

که از دو بیرون نباشد. یا آن لشکر شکسته شود یا این لشکر، اگر آن لشکر شکسته شود تشریف یابم. و اگر این لشکر شکسته شود، که بمن پردازد؟!.». دیگر روز، ندیم این را با سلطان بگفت. سلطان بفرمود تا کاهن غزنوی را اخراج کردند و گفت: «این چنین کس که او را در حق مسلمانان این اعتقاد باشد، شوم باشد و منجمان خویش را بخواند و اعتماد کرد و گفت: «من خود آن کاهن را دشمن داشتم که یک نماز نکردی و هر که شرع را نشاید، ما را هم نشاید».

از این سه سندیکه مسجّل آنها معاصر خیام بوده و او را از نزدیک دیده و در مجلس انس هم با وی معاشرت نموده و مدعی است که او را بروی حق استادی بوده، معلوم میشود که خیام، درسال ۵۰۸ هجری قمری (۱۱۱۵ میلادی) در قید حیات بوده و پس از رحلت در گورستان حیره نیشابور بخاک سپرده شده و نام او را با عناوین (خواجه – امام – حجة الحق) میبرده‌اند و بنظر معتقدانش در عصر خویش بی‌نظیر بوده و هر گه که بمقر سلطنت وارد میشده در سرای وزیر نزول میکرده و در صحبت او بسر میبرده و در علم نجوم سخن او حجت بوده و باحکام نجوم با آنکه اظهار عدم اعتماد مینموده عمل میکرده و بمستخرجات خود در مواردی از قبیل تغییر هوا و امثال آن اعتقاد داشته تا آنجا که بسلطان محمدبن ملکشاه در موقعی که برف و باران میباریده اطمینان داده که «بشکار برود و برنگردد که هوا باز خواهد شد»، و وضع مزار خویش را هم استخراج کرده و بیاران و معاشرانش خبر داده است. و علاوه بر اینها، چنانکه نگاشته خواهد شد طالع خیام هم استخراج و ضبط شده است. و مسلّم است که این عمل چنانچه بمباشرت خود او نبوده لااقل با اطلاع و اجازهٔ او صورت گرفته. و از اینکه نظامی عروضی سمرقندی خیام را جزو منجمان یاد کرده و از شعر و شاعری او چیزی نگفته چنین بنظر میرسد که او خود متظاهر بشعر و شاعری نبوده و شاید آنرا کسر شأن و مقام خود میدانسته و اشعاری را که میساخته فقط در مجالس انس و منحصراً برای معاشران محرم و راز نگهدار خویش میخوانده و راضی نبوده که اشعار او در افواه بیفتد و خودش به شاعرپیشگی اشتهار یابد و چون محارم و معتقدان او هم موافق میل او رفتار