برگه:MarghadeAgha.pdf/۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

که این نفس کفر اندوز را به او داده بود دفن کردند.

آقاخواست مانع از تدفین او شود، ولی باز چنانکه خودش بعد‌ها اظهار داشت، دلش به حال او سوخت گفت:

«نباید بیش از این یك زندیق را اذیت کرد. »

این بود که از آن به بعد در تمام «لاهیجان» فنای آن زندیق و حسن‌ ایمان، آقا بر سر زبان‌ها افتاد.

پیروان مخلص شادی می‌کردند، او به آن‌ها غرفات بهشت و کنار آب کوثر، وعده می‌داد.

پسر حاجی، واقعه را برای « سید علی حسینی » فرمانروای «لاهیجان» بیان کرد.

سید گفت:

«عجب ملایی! آیا نسب نامه‌ی آن محل مظهر را در دست دارد؟ »

گفتند:

«البته»

پرسید:

«چه کسی اول به آن پی برد که آن مکان مطهر است؟ »

جواب دادند:

«خدا می‌داند»

۶۳