رفتن فرصت قیام، مقصر میدانستند. در چنین شرایطی ائمه با صبر و حوصله سعی در ایجاد توازن میان تندرویهای زیدیه و غفلت و بیانگیزگی برخی دیگر از گروهها داشتند. گروهی از زیدیه در زمان امامت امام رضا (ع) به ایشان گرویدند. ایشان پس از معرفی این امام بزرگوار توسط مأمون عباسی و بیعت با ایشان، به امامت علی بن موسی الرضا (ع) معتقد شدند و برای مدتی در برابر مردم فروتن بودند، آنگاه بعد از شهادت امام رضا (ع) به فرقهٔ خود از زیدیه بازگشتند.[۱] مخالفت زیدیان با امامیه را باید در قالب تفاوت بنیادین میان اندیشههای دو گروه تحلیل کرد. اصل اساسی در مبحث امامت در میان زیدیه، جواز امامت مفضول در هنگام حضور شخص فاضل است. توضیح اینکه امامت در نظرگاه زیدیه، با دیدگاه امامیه درباره امامت انطباق ندارد. در حقیقت منظور از امام در میان زیدیه همان خلیفه و حاکم است و نه امام به معنای شیعی و اثنی عشری آن. آنها خلافت شیخین را در همین بستر کلامی پذیرفته و آن را بر مبنای مصلحت اسلام مشروع میدانند. البته پذیرش تقدم مفضول بر فاضل نه یک قاعده بلکه یک استثناء است و همین موضوع و تن ندادن زید به سب خلفا، موجب جدایی گروهی از یاران وی از او شد و از همان زمان این گروه مقابل زیدیه، رافضه نام گرفتند. بنابراین قاعدهٔ عمومی در باب امامت از دیدگاه زیدیه، تقدم افضل است، اما چنانچه کسی بر وصیّ و امام بر حق تقدم جوید در صورتی که استحقاق وصی منصوص را نداند، گناهکار نیست.[۲]
از دیگر اندیشههای زیدیه که در تضاد با دیدگاه امامیه است، عدم لزوم عصمت امام است. اما مسئلهٔ بسیار مهم در دیدگاه زیدیه، نوع نگاه آنان به موضوع امر به معروف و نهی از منکر است که آن را یکی از شروط امامت میدانند. در واقع امامی که قائم نباشد در نگاه زیدیه، امام نیست! آنها با این نظریه تقیه را نفی کرده و راه نوعی خارجیگری را