پرش به محتوا

برگه:Jalal al ahmad - khdmat va khyanat v1.pdf/۱۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۱۹۲
در خدمت و خیانت روشنفکران
 

عملی بود و بزودی جذبۀ خود را از دست داد[۱]. و دیگری کوشش «کومین تانگ» که بر اصول عقاید «سون یا تسن» پایه گذاری شده بود. و بیست سال میان سال های ۱۹۲۷ و ۱۹۴۹ در کش و قوس این آزمایش گذشت. يك عيب چشم گیر این آزمایش تمایل حزب به ظاهر تعالیم «سون» بود و اینکه به روح این تعالیم توجه نشد. بی شک دلایل زیادی برای این شکست وجود داشت. یکی اینکه خود این تعالیم


  1. کنفو تزه ایسم و دموکراسی جدید غربی هم از نظر تاریخی و هم از نظر ایدئولوژی باهم متناقض اند، در غرب از قرن یازدهم به بعد، گسترش تجارت منجر به روی کار آمدن طبقه متوسط بورژوازی گردید و در عوض به علت يك سلسله موقعیت های پیچیده در قرون بعدی، همین طبقه بودند که مدافعان عمده ناسیونالیسم و کاپیتالیسم و دموکراستی شدند. در چین، کنفوتزه ا یسم سد راه تحولات بازرگانی قرار گرفت و بازرگانان را از نفوذ سیاسی محروم ساخت. دو طبقه عمده در چین، باسوادان و دهقانان بودند و هیچکدام هم در مقامی نبودند که مدافع يك سيستم سیاسی دموكراتيك قرار بگیرند. از نظر ایدئولوژی حتی فاصله میان کنفو تزه ایسم و دموکراسی واضح تر است. در اجتماع پیروِ کنفوتسه توده های مردم در ظل حکومتند. در حالی که در دموکراسی، توده های مردم تعیین کننده حکومت می باشند. اصل اساسی در دموکراسی این است که انسان ناقص است و قدرت فاسد کننده. در حالی که در کنفو تزه ایسم اصل اساسی، دانش بی چون و چرای مرد دانا است. در دموکراسی تحمل کردن نقطه نظرهای متفاوت توصیه می شود. اما در کنفو تزه ایسم اعتقاد همگان به یک سلسله ملاک های مسجل، رمز اعتلای جامعه شناخته می شود. حتی در طرز عمل، این دو روش با هم کاملاً متفاوت است. اولی برای صیانت آزادی و عدالت بر اجرای دقیق قانون تکیه می کند در حالی که دومی الزام قانونی را در خور يك جامعه خوب نمی داند. اگر ناسیونالیسم و کاپیتالیسم از نظر تاريخى جزء لا ينفك دموکراسی انگلیسی امریکایی است، حرص به مال و اعتقاد به حکومت سیاسی مطلقه هم لمنی است بر گردن تقوای کنفوتسه ای. سیستم کنفوتس های از مرکزیت آغاز می کند و الهام بخش توده ها از بالاست. اما دموکراسی به علت طبیعت خاصش نمی تواند چیزی را بر توده ها تحمیل کند. بنابراین، این قصد که دموکراسی را جایگزین کنفوتزه ا یسم در چین نمایند دلیل جهالت کسانی است که به این کوشش دست زدند. آنان بدون آنکه خود بدانند بیشتر تحت تأثیر شیوه فکری کنفوتسه بودند تا تحت تأثیر افکاری که از تمدن غربی اخذ کرده بودند. و این امر از نوشته های خودشان هم پیداست. نوشته هایی که از کلمات احساساتی و شعارهای تحقیر آمیز نسبت به مخالفانشان آکنده می باشد. اینگونه احساساتی شدن ها با سنن کنفوته ای که درباره تشخیص خير و شر تأکید و اصرار می کند آهنگ است. اما فریادی است بسی دور از روح علمی و دموكراتيك، روحی که این نویسندگان خودشان موعظه می کردند. (به عنوان مقایسه مراجعه بفرمایید به مثل اعلای این نوع حضرات در ایران یعنی به میرزا آقاخان کرمانی. ج.)