میساخت که چون به انجام رسید همه گنجینههای خود را از زر و سیم و زمرد و مروارید و عاج و چوبهای خوشبوی با مقدار فراوانی از هیمه و چوب به آنجا برد.
از این جهت قیصر ترس داشت که مبادا او از نومیدی گنجینهها را آتش زده با خود بسوزاند و این بود که در پیشرفت خود به سوی شهر همیشه احتیاط آن را داشت که به کلئوپترا امیدهایی بدهد.
نشیمن او در هیپودرومی[۱] بود که در آنجا روزی آنتونیوس حمله بر سر وی برده سوارگان او را تا خندق ایشان پس نشاند و با چهره خندان و باز به کوشک کلئوپترا بازگشته با همان رخت جنگ او را دیدار کرده و از روی او بوسید و یکی از همراهان خود را که در آن حمله مردانگیها کرده بود به کلئوپترا نشان داده ستایش از مردانگی او نمود.
کلئوپترا یک زره سینه و یک خود زرین به آن مرد پاداش داد. ولی او آنها را گرفته و همان شب به سوی قیصر گریخت.
پس از این آنتونیوس دوباره پیغام به قیصر فرستاده او را برای جنگ تن به تن دعوت نمود.
قیصر پاسخ داد:
شما باید راه دیگری برای مردن پیدا کنید.
آنتونیوس اندیشید که بهترین راه دیگری برای او مرگ سرفرازانه در جنگ است و این بود که دل به کوشیدن نهاد که چه در دریا و چه در خشکی آخرین کوشش را بکند.
گفتهاند هنگام شام به نوکران خود چنین گفت:
امشب آزادانه با من رفتار کنید و باده را بیشتر بدهید چه شاید دیگر نتوانید چنین کاری بکنید شاید فردا شب نوکر کس دیگری خواهید بود و تن من بر روی خاک خواهد خوابید.
دوستان او که در پیرامونش بودند از این سخنان میگریستند. او دلداری داده میگفت:
به این جنگ که در آن مرگ سرفرازانه را بیشتر خواهانم تا فیروزمندی و آسودگی شما را همراه خود نخواهم برد.
- ↑ Hippodrome