چون روز شد خشایار شاه به جای بلندی درآمده به کشتیهای خود نگاه میکرد که چگونه صف میبندند. فانودیموس[۱] میگوید:
او بر روی دماغه کوهی که بالای پرستشگاه هرکولیس[۲] نهاده و در آنجا کنارههای آتیکا از جزیره با یک تنگه آبی جدا میگردد نشسته بود لیکن آکستودوروس[۳] مینویسد او در نزدیکهای میگارا[۴] بر روی تپههایی که «شاخ» نام دارند جا گزید و بر کرسی زرین نشسته دبیران بسیاری گرد او را فرا گرفته بودند که هر آنچه در میدان جنگ میرفت آنان به رشتۀ نگارش میکشیدند.[۵]
ثمیستوکلیس در پیرامون کشتی فرماندهی به گزاردن قربانی پرداخته بود که سه تن دستگیر نزد او آوردند و اینان که رختهای گرانبهای زردوز بر تن خود داشتند چنین گفته شد که پسران آرتااوکتیس[۶] و ساندااوکی[۷] خواهر خشایار شاه میباشند.
ایوفرانتیدیس[۸] پیشینگو همینکه چشمش به اینان افتاد و قضا را در این میان آتشی که روشن بود و قربانیها گزارده میشد چنان فروزشی از آن نمایان گردید که مانند آن کمتر نمایان میشد و از آن سوی مردی از سوی دست راست عطسهای زد که این خود نشان آن بود که به زودی حادثه خوشی روی خواهد داد از اینجا پیشینگو ثمیستوکلیس را به کناری برده چنین گفت:
اینان را باید قربانی کرد و هر سه را با دعای فیروزمندی به باخوس خونآشام قربانی داد که چنین کاری اگر کرده شود نه تنها یونانیان آزاد میشوند بلکه بر دشمن چیرگی هم میجویند.
- ↑ Phanodemus
- ↑ Hercules یکی از نیمه خدایان یونان است که یونانیان و رومیان خود را از نژاد او میشمارند.
- ↑ Acestodorus
- ↑ Msgara
- ↑ این عبارت میرساند که نوشتن در میان ایرانیان در آن زمان رواج بسیار داشته و میتوان گفت که برای اینگونه نگارشها خط دیگری جز از خط میخی داشتهاند. زیرا خط میخی با سختی که در نوشتن دارد خودکار دشواریست که اینگونه نگارشهای شتابآمیز با آن انجام گیرد.
- ↑ Artayctes گویا نام مردی و شوهر ساندااوکی باشد.
- ↑ Sandauce
- ↑ Euphrantides باخوس خونآشام نبوده این کاهنان او خونآشام بودهاند. اگر چنین کاری از ایرانیان سر میزد نمیدانم یونانیان چه میگفتند.