این خود از کارهایی بود که به رومیان سخت برخورد، زیرا دیدند که همه سرفرازیهای کشور ایشان از برای کلئوپترا ارزانی مصر داشته میشود. ولی این داستان در زمان دیگری روی داده نه در این زمان.
باری آنتونیوس با سپاه در سرمای سخت زمستان با شتاب بسیار راه میپیمود و با طوفانهای سخت برف دچار بود و از این رهگذر هم هشت هزار تن از سپاه خود را از دست داده تنها با دسته اندکی به جایی که دیه سفید مینامیدند و جایی در کنار دریا میانه سیدون[۱] و بیروتوس[۲] بود رسید و در اینجا درنگ کرده برای رسیدن کلئوپترا منتظر نشست و چون او دیر کرد از ناشکیبی روزها را با میخوارگی به سر میداد و چه بسا که بیتابی بیاندازه نموده هنگام ناهار یا شام چند بار از سر میز برخاسته و بیرون میآمد تا ببیند آیا او رسیده یا نه.
سرانجام کلئوپترا به بندر رسید و با خویشتن رخت و پول برای سپاهیان آورده بود.
برخی گفتهاند که تنها رخت را او آورده بود و پول از خود انتونیوس بود که به نام وی خرج میکرد.
زمانی پس از پیشآمدها میانه پادشاه ماد با فراهات پادشاه اشکانی کشاکش و رنجیدگی پدید آمد و چنانکه گفتهاند این در نتیجهبخش کردن مالهای تاراجی بود که از رومیان گرفته بودند.
شاه ماد سخت میترسید که مبادا پادشاهی خود را از دست دهد و این بود که فرستادگانی نزد انتونیوس فرستاد که با او پیمانی برای جنگ و دشمنی با شاه اشکانیان ببندد. از این پیشامد آنتونیوس امیدهایی در دل خود پرورد، بدینسان که آنچه را که در آن لشکرکشی بر سر اشکانیان نیازمند بود و نداشت این زمان خواهد داشت و آن سوارگان و تیراندازان است[۳]و این بود که بار دیگر به بسیج لشکرکشی پرداخت که به ارمنستان بیاید و در آنجا در کنار آراکس با مادان یکی شده و دوباره با اشکانیان جنگ آغاز کند. ولی از آن سوی اوکتاویا در روم خواستار دیدار آنتونیوس گردیده از قیصر اجازه سفر خواست و چنانکه بسیاری از