بزرگی از آن سرزمین و زن و فرزندان پادشاه ماد[۱] در آنجا بودند گرد فروگرفت و خود در اینجا بود که به خطای خود پی برده دانست که از همراه نیاوردن آن ابزارها با چه دشواری روبهرو خواهد بود و تنها راهی که برای جبران آن اندیشید این بود که دستور داد پشتهای را در برابر باروی شهر از خاک پدید آوردند و این کار گذشته از آنکه رنج بسیار داشت باعث از دست رفتن فرصت بود.
در این میان فراهات با لشکر انبوهی به آنجا رسیده چون دانست که گردونهها با منجنیقها در پشته سر گزارده شده یک دسته از سوارگان چالاک را بر سر آنها فرستاد که ناگهان به آنجا رسیدند و استاتیانوس را که ایستادگی مینمود با ده هزار تن از کسان او بکشتند و منجنیقها را درهم شکستند.
گروهی نیز دستگیر افتاد که یکی از آنان پادشاه پولیمون[۲] بود.
چنین پیشآمدی در آغاز کار جنگ رومیان و همدستان ایشان را چندان دلشکسته گردانید و بخت رومیان را برگشته دانستند که آرتاوازد پادشاه ارمنستان با همه سپاهی که داشت از لشکرگاه کنار کشید با آنکه او بیش از همه خواستار جنگ بود.
از آن سوی اشکانیان بر دلیری افزوده بر سر رومیان در گرد شهر راندند و از هر سوی بر آنان تنگ گرفتند.
آنتونیوس چنین میپنداشت که بیکاری سپاهیان ترس و نومیدی آنان را بیشتر خواهد گردانید و این بود که همه سوارگان را با خود برداشته با ده لگیون و سه دسته از پیادگان سنگین ابزار از پاسبانان خود بیرون تاخت که هم جستجوی آذوقه نمایند و هم دشمن را نزدیک کشیده به جنگ برخیزند و چون یکروزه راه از لشکرگاه دور شدند اشکانیان در آن پیرامونها انبوه بودند و همگی آماده میایستادند که چون رومیان به راه پردازند بر آنان حمله نمایند.
آنتونیوس فرمان داد که علامت جنگ را در لشکرگاه برپا نمایند و از آن سو هم دستور داد چادرها را بکنند تا دشمن چنان پندارد که به جنگ نایستاده به آهنگ سرزمین خود روانه