با سپاه خود بدانجا شتافت و روز چهارم در برابر سپاه روم فرودآمد که تنها رود آرسانیاس در میانه حایل بود و لوکولوس بایستی برای حمله به شهر از این رود بگذرد.
و چون به فیروزی خود یقین داشت پیش از آن قربانیها برای خدایان کرده سپاه را حرکت داد بدینسان که دوازده گوهورت در دسته پیشین جلو انداخته بازمانده سپاه را در دنبال گذاشت که مبادا دشمن از پشت سر نزدیک شود.
زیرا دستهای از سواران برگزیده را بر سر او فرستاده بودند که در جلو آنان سوارگان تیرانداز ماردی و سپس سوارگان ایبری با نیزههای دراز خود بودند که با آن نیزهها جنگ دلیرانه مینمودند و تیکران به این دو دسته بیشتر از دیگر دستههای بیگانه که به نزد خود خوانده بود اعتماد داشت ولی در اینجا هیچ کاری نتوانستند.
زیرا اگرچه با سوارگان روم نبردهایی از مسافت دوری مینمودند، ولی چون پیادگان رسیدند و جنگ از نزدیک شد آنان میدان را گزارده بگریختند و سوارگان رومی از دنبال آنان میتاختند. اگرچه اینان شکست یافتند ولی لوکولوس چون میدید سوارگان بسیار انبوهی که بر گرد سر تیکران بودند دلیرانه به سوی او میآیند سراسیمه گردیده سوارگان خود را از دنبال گریختگان بازخواند و خود او پیش از همه با یک دسته از جنگجویان ساتراپنیان[۱]که در برابر ایستاده بودند به جنگ برخاست و پیش از آنکه آنان بسیار نزدیک بیایند اینان را به حمله از جلو برداشت.
از سه پادشاهی که در این جنگ حریف او بودند مثرادات با حال شرمناکی بگریخت چه او تاب ایستادگی در برابر خروش رومیان نداشت و رومیان تا مسافت درازی از دنبال دشمن میرفتند و همهشب را پیاپی میگشتند تا دستگیر میگرفتند چندانکه خسته گردیدند.
لیویوس میگوید:
اگرچه در جنگ پیشین بیشتر کشته یا دستگیر شد ولی در این جنگ کسان سرشناستر کشته یا دستگیر شدند.
لوکولوس از این فیروزی دلیرتر گردیده میخواست پیشتر برود و فیروزیهای خود را بیشتر گرداند. ناگهان سرما فرا رسید و هنوز پیش از آنکه آفتاب از نقطه اعتدال بگذرد (پاییز آغاز کند) طوفانها آغاز شده و برف پیاپی میبارید و در روزهای روشن نیز زمین پر از یخ بود.
- ↑ Satrapenia