این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
ثمیستوکلیس[۱] از همان آغاز جوانی دلش پر از آرزوی دخالت در کارهای توده مردم بود و همیشه خواهان شهرت و نیکنامی میزیست و همیخواست که بلندترین پایگاه در میان مردم از آن او باشد. این بود که بیباکانه به دشمنی پیشوایان و بزرگان برمیخاست. به ویژه به دشمن آریستیدیس[۲] و پسر لوسیماخوس که همیشه با او ایستادگی و دشمنی مینمود.
گفتهاند ثمیستوکلیس دلداده شهرت و شکوه بود و چندان هوس برخاستن به کارهای بزرگ را در دل میپخت که هنگامی که هنوز نوجوان بود و در آن زمان جنگ ماراتون[۳] با ایرانیان روی داد ملتیادیس[۴] ماهرانه فرماندهی آن جنگ را به عهده گرفته آن را به انجام رسانید و نام و آوازۀ او بر زبانها افتاد. ثمیستوکلیس سخت دلگیر بود و شبها را نمیخوابید و به جاهایی که همیشه برای دلخوشی میرفت این زمان دیگر نمیرفت و چون کسانی از این تغییر
- ↑ Themistocles پلوتارخ گفتگو از پدر و مادر ثمیستوکلیس و اینکه آنان از شهر آتن نبودند و نام و شهرتی نداشتند و خود ثمیستوکلیس کودکی خود را با سختی بسربرده میآورد که ما از ترجمه آن بخش چشمپوشی کردیم.
میگوید: ولی از همان زمان کودکی زیرک و هوشیار بوده به کارهای بیهوده نمیپرداخت. - ↑ از بزرگان آتن است و سرگذشت او خواهد آمد.
- ↑ Marathron جنگی که ایرانیان در خشکی با یونانیان کردند در سال ۴۹۰ پیش از میلاد.
- ↑ Miltiades یکی از سرداران و بزرگان آتن است که سرگذشت پسر او کیمون خواهد آمد.