پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۳۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

الکساندر در سوگواری بر او خرد و آدمیگری را زیر پا گزارده فرمان داد که بی‌درنگ یالها و دمهای همه اسبها و استرهای او را ببرند و باروهای شهرهای نزدیک را براندازند.

بیچاره طبیب را به چهار میخ کشیده بکشت. نای زدن و دیگر موزیکها در سراسر لشکرگاه دیرزمانی غدغن بود تا از پرستشگاه آمون مژده آمد که هیفاستیون به جرگۀ قهرمانان پذیرفته شده و به الکساندر دستور داده شد که برای او قربانیها بکند و او را گرامی بدارد.

در این هنگام که الکساندر خواست به کشتاری پرداخته از آن راه دل خود را از غم سبکبار گرداند به نام شکار و آدمکشی بیرون آمده بر سر کوسیان[۱] بتاخت و همه آن مردم را از تیغ گذرانید.

این بود آن قربانیهایی که برای روان آن قهرمان کرده شد. از برای ساختن گور و بارگاهی و آرایش آنها هزار تالنت قرار داد. و هنوز آرزو داشت که آنچه ساخته خواهد شد در زیبایی و ارزش بیش از این اندازه مخارج باشد و از بهر این کار در میان همه استادان استاسیکراتیس[۲]را برگزید زیرا او همیشه از هنرهایی گفتگو می‌داشت که بسیار شگفت و باورنکردنی می‌نمود. از جمله هنگامی به الکساندر گفته بود:

از همه کوه‌هایی که من می‌شناسم کوه آثوس[۳] در ثراکی بیش از همه آن شایستگی را دارد که من آن را به صورت یک آدمی درآورم.

و از الکساندر دستور خواسته بود که به کار پرداخته آن را تندیسه (مجسمه) بسیار زیبا و دل‌پسندی گرداند، تندیسه‌ای که جاویدان بماند و در دست چپ او شهری در خور گنجایش ده هزار تن مردم بوده و از دست راستش رودی بزرگ به دریا بریزد.

آن زمان الکساندر پیشنهاد او را نپذیرفت و نتیجه به دست نیامد. ولی اکنون چند استاد دیگری را هم با خود انباز ساخته می‌کوشید که یک شاهکارهای شگفت‌تر و پرشکوه‌تر از آن در این زمینه پدید آورد.

هنگامی که الکساندر روی به سوی بابل داشت نیارخوس که در گردشهای دریایی خود به


  1. Cossae این مردمان در کوههای لرستان و بختیاری نشیمن داشته‌اند و شاید همین مردم‌اند که سپس از کوه پایین آمده و خوز نامیده می‌شده که خوزستان یادگار نام ایشان است.
  2. Stasicrates
  3. Athos