این جنگ بزرگ که رویداد جایگاه آن نه آربلا[۱] بوده چنانکه بسیاری از مؤلفان نگاشتهاند بلکه جای دیگری به نام گایوگاملا[۲] بوده که معنی آن در زبان خود ایشان «خانه شتر» میباشد.[۳]
زیرا یکی از پادشاهان باستان ایران به دستیاری شتر تندروی از گزند دشمنان که او را دنبال میکردند رها شده بوده این است که به نام قدردانی این زمین را جایگاه آن شتر میگرداند و پارهای آبادیها را در آن نزدیکی وقف نگاهداری آن چهارپا میکند.
بههرحال در ماه بوئیدرومیون[۴] نزدیک به آغاز جنگ موسترییس[۵] که مردم آتن دارند شبی ماه گرفت و در شب یازدهم پس از آن حادثه بود که دو لشکر ایران و ماکدونی در آن بیابان با یکدیگر روبهرو ایستادند. در این شب داریوش لشکر خود را آراسته نگاهداشته به دستیاری مشعلها به نگریستن آنها پرداخت. از آن سوی الکساندر چون سپاهیان او به خواب رفتند خود او در پیشروی چادر به همراهی کاهنش اریستاندیر به یک رشته پرسشهای نهانی پرداخته قربانیها به نام خدای فیار[۶] نمود.
در این هنگام سرکردگان او به ویژه پارمنیو چون میدیدند که سراسر آن بیابان را از کوه نیفاتیس[۷] تا کوه کوردوآیان[۸] ایرانیان فرا گرفتهاند و از هر سوی روشنایی آتشها و مشعلهای آنان نمایان است و هیاهوی آنان از دور همچون غرش دریای دوری به گوش میرسد از این باره سخت سراسیمه گردیده با یکدیگر به گفتگو برخاسته همگی بر آن شدند که جنگ ایشان با این همه سپاه انبوه در روشنایی روز سخت بیمناک و ناپسند میباشد و این بود نزد الکساندر آمده از او درخواست نمودند که همان شبانه جنگ آغاز کرده باری در سایه تاریکی شب خود را از گزند آن سپاه بیکران نگاه دارند.
الکساندر در پاسخ ایشان چنین گفت:
من نمیخواهم فیروزی را با دزدی به دست بیاوردم.