هومر گذشته از دیگر هنرهای خود معمار بسیار نیکی نیز بوده است.
این بود که دستور داد شهر را در همانجا پدید آوردند و چون کارگران در آنجا به کار پرداختند برای دیدن آمون[۱] حرکت کرد.
این سفر هم بسیار دراز و هم از دو جهت بسیار بیمناک بود: یکی آنکه اگر آب ذخیره خود را به پایان میرسانیدند بیشک تا چند روزی نمیتوانستند خود را به آب برسانند. دیگری آنکه اگر باد تند جنوبی وزیدن میگرفت و آنان را در میان بیابان در مییافت همه را نابود میکرد. چنانکه درباره لشکرکشی کنبوجیا[۲] گفتهاند که چون لشکر را از این راه میبرد آن باد برخاسته ریگها نیز با باد به جنبش درآمدند و پشتهپشته حرکت میکردند. سراسر بیابان تو گویی دریای ریگی بود که پنجاه هزار تن آدمی را فروبرده نابود ساخت. الکساندر همه این بیمها را از پیش میدانست ولی چنانکه عادت او بود هرگز از کاری که عزم مینمود بازپس نمیگردید.
زیرا از یکسوی فیروزیهایی که تاکنون دیده بود و از سوی دیگر استواری که در نهاد خود داشت رویهمرفته او را به هر کار سختی دلیر گردانیده بود. پشتیبانیها و دلاوریها که در این سفر خدایان دریافت. نخستین یاوری خدایان در این سفر آن بود که بارانهای تندی که آمد آنان را از آسیب خشکی و کمآبی مطمئن گردانید و نیز خشکی ریگها را از میان برده و آنها را نمناک گردانید که هم راه رفتن بر روی آنها آسان گردید و هم هوا صاف و بیگزند شد.
گذشته از این هنگامی که راهنمایان نشانههایی را که برای پیدا کردن راه داشتند گم کردند و بدینسان از راه بیرون افتاده و بدینسو و آنسو سرگردانوار میشتافتند، چند کلاغی پیدا شده در پیشاپیش آنان پریده راه مینمودند و هر زمان که اینان فرسوده شده از رفتن بازمیایستادند آن پرندگان هم نه پریده منتظر میایستادند. شگفتی بزرگ اینکه بنا به نوشته کالیستینس[۳] اگر یکی از همراهان الکساندر از راه در رفته و از سپاه دور میافتاد کلاغان به