و چون شورایی که درباره سه هزار دستگیر تعیین یافته بود حکم به کشتن همه آنان داد لوساندیر فیلوکلیس را نزد خود خوانده گفت:
در برابر آن پیشنهادی که همشهریان خود درباره یونانیان کرده بودی کنون خود را سزاوار چه کیفری میشماری.[۱]
فیلوکلیس از پیشامد هرگز خود را نباخته بود چنین پاسخ داد:
تهمتی که هنوز نزد هیچ قاضی به ثبوت نرسیده مرا آلوده آن نساز و اینکه اکنون چیره گردیدهای نگاه کن که اگر دستگیر میگردیدی چه کیفری را امیدوار بودی همان کیفر را دربارهی من روا دار.
سپس خود را شسته و پاکیزه ساخته و رخت زیبا در بر کرد و جلو دیگران افتاده آنان را به سوی کشتارگاه راه نمود.
این داستانی است که ثئوفراستوس[۲] در کتاب خود مینویسد. سپس لوساندیر به گردش پرداخته در هر کجا یک آتنی میدید فرمان میداد که به آتن روانه گردد و اعلان میکرد که هر کسی از آتنیان که از شهر بیرون باشد اگر به دست افتاد کشته خواهد شد.
مقصودش از این کار آن بود که همگی در شهر گرد بیایند و بدینسان کمیابی و گرسنگی زود آغاز کند و مدت محاصره نیز به درازا نیانجامد. نیز در همه جا آیین حکمرانی توده را بر انداخته در هر شهری یکتن از لاکیدومنیان را به حکمرانی آن شهر برمیگماشت و دستور میداد که ده تن را نیز از دستههایی که خود او پیش از آن در شهرها پدید آورده بود برگزیند و به کار حکمرانی دخالت دهند.
این کار را چه در شهرهای هوادار خود و چه در شهرهای دشمن مینمود.
بدینسان در شهرها میگردید و در همه جا مقصودش این بود که خود را برترین کس در یونان بسازد و این است که در بخشیدن حکمرانی نگاهی به نژاد کسی یا توانگری او نداشت بلکه تنها دوستان و هواداران خود را به کار برمیگماشت و اختیار همهی کارها را به دست او میسپرد و چون در پاره جاها از کشتار و خونریزیهای بیهوده خودداری نمیکرد و به دوستان
- ↑ مقصودش پیشنهاد بریدن انگشت نرینه دستگیران است که فیلوکلیس در آتن کرده بود.
- ↑ Theophrastus فراموش نباید کرد که اسپارت و آتن در آن زمان در حکمرانی با هم اختلاف و دشمنی داشتند بدینسان که آتن هوادار دموکراسی و اسپارت خواهان اریستوکراسی بود و این هنگام که لوساندیر چیره گردیده بود در همه جا بنیاد دموکراسی را برمیکند و آیین اریستوکراسی را رواج میداد.