بدینسان تصمیم به کار گرفت و با منادیان گفتگو کرده قصد خود را به ایشان گفت.
سپس دیدهبانان بر سر هر پشتهای برگمارده و چون آفتاب میدمید پیشروان سپاه خود را به جلو فرستاد و سپس کاهنان و دیگر پرستاران خدایی را با خود برگرفته و بر گرد آنان سپاهی برگمارده و خویشتن به جلو افتاده بدینسان آراسته و آرام به راهپیمایی پرداخت یک موکب خجسته و بیمانندی بود که هر آن کسی که دل از رشک پاک داشت چنین میگفت که وی وظیفه یک سردار و وظیفه پیشوای دینی را در یکجا انجام داد.
دشمن جرأت تعرض نکرد و او موکب را همچنان آسوده و بیگزند به شهر بازآورد.
در نتیجه این کار نه تنها خود او دیگران هم درباره وی اندیشه دیگرگونه ساختند و همگی چنین باور کردند که هر سپاهی سردارش او باشد شکستناپذیر خواهد بود.
کار او تا به آنجا رسید که دستههای مردم از طبقه پایین آرزو میکردند او حکمران مختار ایشان باشد و از رشک و کینه مردم ترس نکرده بلکه خود را از دسترس رشک و کینه بالاتر دانسته به هر کاری از برانداختن قانونها و سرکوفتن مردمان یاوهگو که مایه ویرانی کشور بودند مبادرت نماید و بیآنکه از بازخواست و بازپرس ترسی نماید به پیشرفت کارها بپردازد.
درست روشن نیست که آیا خود او چه آرزویی داشت و برای گرفتن اختیار مردم و فرمانروایی خودسرانه تا چه اندازه مایل بود، بههرحال کسان مهمی از مردم شهر چنان به ترس افتادند که مجال درنگ بیشتر به او نداده و هر چه زودتر در کشتی جا داده آماده سفرش گردانیدند و درباره برگزیدن سرداران دیگر و نیز در زمینه دیگر کارها هرگونه اختیار به دست او سپردند.
الکبیادیس با صد کشتی روانه گردید و چون به آندروس[۱] رسید در آنجا با مردم شهر و هم با لاکیدومنیان که به یاری ایشان شتافته بودند جنگ کرده همگی آنان را بکشت. ولی به هر حال شهر را نگشاد و این نخستین دستاویز بود که به دست دشمنان خود داد تا به آسانی زبان به تهمت او باز کنند.
در جهان اگر کسی هست که او را شهرت و نکوهش بر زمین انداخته همان الکبیادیس است.
زیرا فیروزیهای پیاپی که بهره او گردید این نتیجه را داد که مردم او را به هر کاری توانا
- ↑ Andros