لسبیان و فارناباروس[۱] میانجی مردم کوزیکوس بودند. ولی الکبیادیس لاکیدومنیان را بر آن واداشت که از خیوس پشتیبانی کرده او را در برابر دیگران نگهداری نمایند.
خود او هم سفری به دریا کرده همه ایونیان را بر آن واداشت که از آتنیان ببرند و به همدستی سرکردگان لاکیدومنیان گزندهای بسیار به آتنیان رسانید.
با این همه چون آگیس[۲] پادشاه اسپارت دشمن او بود، زیرا که دامن زن او را لکهدار ساخته بود و آنگاه بر احترام و آبروی او نزد اسپارتیان رشک میبرد، زیرا میدید که بیشتر کارها و فیروزیها به نام او خوانده میشود همچنین بسیاری از توانایان و بزرگان اسپارت رشک او را در دل داشتند این بود که همگی دست به هم داده قاضیان را قانع گردانیدند و حکم کشتن او را گرفته به ایونا فرستادند که در آنجا او را بکشند.
الکبیادیس در نهان از این کارها آگاهی داشت و این بود که خود را میپایید و با آنکه در کار لاکیدومنیان میکوشید خود را به دست آنان نمیداد، سرانجام نیز از ایونا نزد تیافرنیس[۳]شهرپان[۴] پادشاه ایران شتافت تا به جان خود ایمن باشد و در اندک زمانی نزد او جایگاه والایی یافت.
زیرا این ایرانی که خود او بدکردار و دغلکار بود، بودن دغلکاری و بدکرداری همچون الکبیادیس را در نزد خود دوست میداشت و آنگاه کشش الکبیادیس در رفتار و گفتار همهکس را رام میساخت و با آنکه ایرانیان یونانیان را سخت دشمن میدارند این یونانی همگی آنان را رام خود گردانیده و تیسافرنیس بهترین و زیباترین کوششهای خود را به او سپرده بود.
الکبیادیس چون بدینسان از اسپارتیان بریده بود و از آگیس سخت میترسید از این جهت نمیتوانست دیگر هوای آنان را داشته باشد بلکه این زمان میکوشید اسپارتیان را پیش تیسافرنیس خوار و ننگین نماید.