پرش به محتوا

برگه:Iranians and Greeks according to Plutarch.pdf/۱۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در چنین هنگامی آریستیدیس تنها به کینه‌جویی برنخاست بلکه در جایی که آلکیمایون و کیمون و بسیار دیگران زبان به بدگویی او بازداشتند این هرگز یک جمله بد او را نگفت و بدانسان که در روز فیروزبختی او رشک نمی‌برد این هنگام به شادمانی برنخاست.

کسانی گفته‌اند آریستیدیس در پونتوس بمرد در سفری که برای انجام کارهای توده مردم کرده بود. دیگرانی گفته‌اند در پیری و سالخوردگی در میان مردم آتن مرد و همه‌گونه ارج و احترام نزد مردم داشت. ولی کراتروس[۱] ماکیدونی می‌نویسد که داستان مرگ او از این گونه بوده: پس از بیرون کردن ثمیستوکلیس مردم به بی‌آزرمی گراییدند و کسانی برخاستند که زبان بدگویی به بزرگان باز کرده توده را بر آنان می‌شورانیدند.

از جمله در این هنگام به آریستیدیس تهمت زدند که زمانی که عهده‌دار باجگیری بوده رشوه از مردم ایونا گرفته تهمت‌زننده دیوفانتوس از مردم آمفی‌تروپی[۲] بود.

آریستیدیس محکوم گردید که جریمه بپردازد و چون او توانایی پرداخت جریمه آن که پنجاه مینای[۳] بود نداشت به ایونا سفر کرد و در آنجا بمرد. ولی کراتروس هرگز گواهی به این سخن خود نشان نداده و نیز حکمی را که می‌گوید درباره او داده شده نمی‌نگارد.

به‌هرحال چنین سخنانی از او در خور شگفت نیست زیرا عادت او در همه کتاب خود به نوشتن این‌گونه چیزهاست.

گور آریستیدیس هنوز هم در فالیروم پیداست و چنانکه گفته‌اند چون خود او مالی از خود بازنگذاشته بود این گور برای او با خرج توده انبوه ساخته شده است. نیز دو دختر او را گفته‌اند که با خرج گنجینه شهر و با جشن عمومی به شوهر داده شد. همچنین پسر او را که لوسیماخوس نام داشت از مال نود، صد مینا داده و آنگاه مقداری زمینهای کشتنی به او بخشیدند گذشته از همه اینها در سایه کوشش الکبیادیس قرار دادند که روزانه چهار درهم به او بپردازند. این لوسیماخوس چون دختری از خود بازگذاشته بود که نام او پولوکریته[۴] بود کالستینس می‌گوید مردم رأی دادند که بدان اندازه که به برندگان بازیهای اولمپیاد ماهانه پرداخته می‌شود به این دختر ماهانه برای زندگانیش بپردازند. لیکن بسیاری از تاریخ‌نگاران نوشته‌اند که نوه


  1. Craterus
  2. Diophantus از مردم Amphitrope
  3. پولی از پولهای یونان
  4. Polycrite