ثمیستوکلیس! آن را که میگویی باید سردار داشته باشد ولی گرانمایهترین چیز یک سردار اینست که دست خود را از پول گرفتن کوتاه دارد.
یک کار دیگر آریستیدیس آن بود که چون یونانیان را بر آن واداشت که در زمینه همدستی با یکدیگر و نگهداری آن برای همیشه سوگند یاد کنند و پیش از همه خود او به نام آتنیان سوگند خورد و تکههایی را از آهن تافته به دریا انداخته[۱] نفرین بر آن کسی فرستاد که این پیمان همدستی را بشکند با این همه پس از دیری چون کارها تغییر یافته چنین پیدا بود که باید درشتی و سختی بیشتر به کار برد در این هنگام آریستیدیس به همشهریان خود گفت گناه پیمانشکنی را به گردن من انداخته آنچه را که برای پیشرفت کار دربایست است دریغ نسازید.
تئوفراستوس[۲] میگوید روی هم رفته کردار و رفتار آریستیدیس این بود که در کارهای خویشتن و در کارهای این و آن از همشهریهای خود هرگز از راه دادگری برنمیگشت و سخت ایستادگی مینمود، ولی در کارهای توده انبوه مردم آنچه را که سودمندی و فیروزبختی آنان خواستار بود مینمود. اگرچه گاهی از راه دادگری کنار میافتاد. چنانکه در داستان مردم سامی (شهر سامی) که به راه افتاده میخواستند گنجینه را از دیلوس[۳] به آتن بیاورند و این کار با پیمانی که همه یونانیان به نام همدستی در میان خود بسته بودند درست در نمیآمد آریستیدیس چنین گفت:
این کار دامگرانه نیست ولی بسیار بجاست.
کوتاه سخن: آریستیدیس که آتنیان را نیرومند ساخته و بر دیگران حکمروا گردانید خود او همچنان بیچیز میزیست و همیشه نداری و بیچیزی را مایه سرفرازی دانسته نمیخواست آن را از دست بدهد چنانکه داستان آینده به این موضوع دلالت دارد.
کالیاس مشعلبردار که خویشاوند او بود دشمنانش او را درباره یک سرمایهای متهم ساختند و چون محکمه برپاگردید تهمتزنان دلیلهای خود را یاد نمودند سپس به خطابه پرداخته چنین گفتند:
شما میدانید که آریستیدیس پسر لوسیماخوس مایه سرفرازی سراسر یونان میباشد. این کس که با رخت پاره از خانه برون میآید پیداست که خاندان او در درون خانه با چه