بودند، و او حتی المقدور در حمایت آنان میکوشید ۱.
تاریخ زندگانی این شخص، به نحوی که در اعمال شهدای نصرانی مسطور است، ما را از طرز زندگی طبقه عالیه ایرانیان در عهد خسرو پرویز آگاه میکند. مینویسد: مهرانگشنسپ نسب به پادشاهان میرسانید. پدرش استاندار نصیبین و جدش حاکم انطاکیه جدید بود، که انوشروان بنا نهاد. ملک خانوادگی او قریه پاقوریا ۲. در بلوک ننیشتار ۳در ولایت بابل بود، و بنا بر رسم امراء و اشراف بزرگ قصری زیبا در پایتخت داشت. در عنفوان شباب، این جوان اصیلزاده را، که دارای صفات حمیده بود، به دربار فرستادند، تا چندی پیشخدمتی کند و پس از آن بمقامات درباری یا مراتب عالیه کشوری نایل آید. هنگامی که طاعون در ماحوزه افتاد، مهرانگشنسپ هم فرار کرد، چه با وجود شکی که داشت، هنوز از دین نیاکان خود دست نکشیده بود (مؤلف عیسوی در اینجا از روی طنز گوید کفار در این قبیل مواقع فرار میکنند). باری مهرانگشنسپ به یکی از املاک خود رفت، و یکی از عیسویان را سرپرست املاک و بندگان خویش قرار داد ۴. چون بدین مسیح گروید، خود را به بیابان کشید، تا در آنجا حقایق دین جدید را از رهبانان تعلیم بگیرد. روزی از خواهر خود پرسید-که بعد از انتقال من بکیش نصاری در دربار چه میگفتند: خواهرش جواب داد «بیا، برای تو هیچ خطری نیست؛ شاه، وقتی، که خبر فرار ترا شنید، فقط فرمود: « مهرانگشنسپ به دوزخ شتافت!». حال راه خود را پیشگیر، ممکن است پادشاه حتی مقرر فرماید، که املاکت را نیز پس بدهند». چندی بعد مهرانگشنسپ خواهر خود را ملاقات کرد، در وقتی که بعقد یکی از اشراف درآمده بود. پس چند قدمی پیش رفته، با کمال احترام به او نماز برد و تعظیم کرد. خواهر از مسند خود برخاسته با کمال مهربانی دست را
۱-لابور، ص ۲۵-۲۰۸.
2- paqoria
3- Naneshtar
۴-نسخهبدل: «سایر املاک خود»، رک گیلگر، مجله شرقی وین،۴۲، ص ۱۲۵.