برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۴۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴۹
مقدمه
 

و آواز و تفریح می‌گذرانید.[۱]

عاقبت شاه از قدرت سورن برشک آمد و با وجود قدرتی، که داشت، بر او غلبه کرد، زیرا که شاه با هر یک از بزرگان، که در میافتاد–هر گاه بزرگان متحد نبودند بر وی چیره میشد. اما اگر بزرگان یار میگشتند، غالباً او را خلع و دیگری را نصب مینمودند.

سلطنت اشکانیان، اگرچه هرگز بقدرت و ثبات سلطنت هخامنشی نرسید، ولی صورتاً حکومت آنان استبدادی بود. اختیارات شاهنشاه محدود بقانونی نبود و اگر بخت و اتفاق با او یار میشد و موانع را از میان بر میداشت، با کمال استبداد و خودسری فرمانروایی میکرد. ترس شاهنشاه مخصوصاً از افراد خانواده خود بود، زیرا که ایرانیان با احترام جبلی و تقریباً مذهبی سلطنت را حق خاندان شاهنشاهی میدانستند و بنابراین بزرگان جرأت نداشتند، قبل از یافتن یک مدعی سلطنت از تخمه اشکانی، علم مخالفت با شاه را برافرازند. بهمین جهت سلاطین اشکانی بیرحمانه افراد خاندان خود را میکشتند. اما این تدبیر غالباً مفید نمی‌افتاد، زیرا که مردم ناراضی عاقبت کسی را، که از قتل عام جان بسلامت برده بود، می‌یافتند و او را در کشیدن انتقام مدد میکردند.

معمولاً کسی بشاهنشاه دسترسی نداشت.[۲] از جمله امتیازات شخص سلطان این بود، که دیهیمی[۳] بلند بر سر می‌گذاشت و بر تختی زرین میخفت. ارتبان سوم پادشاه


  1. پلوتارخس، کراسوس، بند ۳۲.
  2. تاسی‌توس (آنال ۲، بند ۲).
    Prompti aditus,obiva comitas,ignotac Partis virtues.
    عبارتی که چندان قابل اعتماد نیست، نزد فلاویوس فیلوستراتوس (کتاب ۱، بند ۲۷) دیده میشود: بهر خارجی که وارد یکی از بلاد میشد، مجسمه زرین پادشاه را میدادند و او را مکلف بپرستش آن مینمودند. در اینجا مراد شهر بابل است.
  3. آرایش موی سر هخامنشیان نیز چنین بوده است. در واقع رسمی مهم پادشاه پارت بجای تاج دیهیمی کنگره‌دار هخامنشی، دیهیمی مرواریدنشان بر سر میگذاشت و آن را هردیان Herodien (کتاب ۶، بند ۲) «دیهیم مضاعف» نامیده است.