برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۴۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
ایران در زمان ساسانیان
۴۶
 

پرآشوب سابق، برای تجدید تشکیلات سلطنتی اختیار کرد، شرح میدهد و گوید، که این پادشاه برای ولایات سرحدی فرمانی تعیین کرد و ریاست عالیه امور را بخانواده گنونی[۱] (همان خانواده‌ای که در عهد ولرشک بدرجه حکومت رسیده و سمت ساقیگری پادشاه را یافته بود) واگذاشت و اداره امور لشکر را با همه متعلقاتش به خانواده ممیکن[۲] سپرد. «اعضاء این دو خانواده و سایر طبقات اشراف مادون آنها، که عنوان حکومت یافته بودند، حق داشتند در حضور پادشاه بر مسند جلوس کنند و علائم افتخاری بر سر بنهند. بطریق اولی رؤساء خاندانهای بزرگ، که عنوان حکمرانی داشتند، میتوانستند بقصر شاهی داخل گشته و در هنگام صرف طعام در میان مهمانان بر (نهصد) مسند بنشینند».

حال اگر این اطلاعات و نظایر آن را درست بسنجیم[۳] معلوم میشود، که مناصب و مشاغل باندازه مالکیت ارضی پیوستگی تام بخاندانها نداشته است. پادشاهان قوی الاراده میتوانسته‌اند از راه تصرف در مناصب و مشاغل بر نجبا و اعیان مملکت تسلط پیدا کنند. از طرف دیگر می‌بینیم، که گاهی بعضی اعیان در موقع جان دادن همه حقوق خود را، از طرف رئیس خود، بفرزند محول کرده، او را وارث شغل خود قرار میداده‌اند.[۴] بسا اتفاق میافتاد، که امرا و حکام یاغی میشدند، ولی اگر از خانواده سلطنتی نبودند، با وجود کمال استقلالی که مییافتند، نمیتوانستند عنوان پادشاهی بگیرند.[۵] هر وقت که پادشاه قدرت داشت، خانواده نجبائی را، که


  1. Cnuni
  2. Mamikon
  3. از جمله فهرست‌هایی، از ازمنه بعدی، درباره ترتیب مسندها بر خوان پادشاه، که در «شرح زندگی نرسی‌پاک» (لانگلوا، ج ۲، ص ۲۵) و در سند مسکو (ایضا ج ۲، ص ۲۷-۲۶، حاشیه) آمده است.
  4. مانویل سردار کل (فوستوس بیزانسی، لانگلوا، ج ۱، ص ۳۰۵).
  5. سنتروک Sanatruk که از اشکانیان بود، نام شاهی بخود نهاد، ولی بدیشخ اعظم موسوم به بکور Bakur که مانند او علم طغیان برافراشته بود، چون از دودمان شاهی نبود، نتوانست باو تأسی کند (موسی خورنی، لانگلو، ج ۲، ص ۱۳۵).