برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۴۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴۰
ایران در زمان ساسانیان
 

که آنها را اعیان درجه دوم باید خواند. این اعیان مقداری زمین مالک بودند و ظاهراً مقصود از مانبذان همین طبقه متوسط بوده است. شباهتی، که میان این اوضاع و ترتیب ملوک‌الطوایفی اروپا در قرون وسطی دیده میشود، غالباً مورخان را متعجب کرده است. چه در جامعه ملوک‌الطوایف ایران و چه در اروپا این نکته مسلم است، که رابطه تیولداران بزرگ با رعایای خود خیلی محکمتر از رابطه‌ای بوده است، که شاهنشاه، که اعظم تیولداران بود، با تیولداران بزرگ داشته است. در این عهد مقام مرکز سلطنت کاملا تابع طرز ملوک الطوایفی نبود و حق انحصاری خاندان اشکانی محسوب میشد، با این قید که لزوماً سلطنت از پدر به پسر نمیرسید. پس از مرگ پادشاه بزرگان جانشین او را بدلخواه خود معین میکردند، و اگر اختلافی میافتاد، شمشیر در میانه حکم میشد. هر طایفه یکی از شاهزادگان اشکانی را اختیار کرده، برای رسانیدن او بمقام شاهنشاهی مجاهده مینمود.

درست معلوم نیست، که حکام ایالات چه ارتباطی با تیول و اقطاعات داشته‌اند. احتمال میتوان داد، که تیولداران بزرگ غالباً بحکومت آن ایالاتی منصوب میشده‌اند که خود در آنجا دارای آب و خاک بوده‌اند.[۱] در هر حال حکومت‌های ولایات به افراد شش خاندان ممتاز و دودمان سلطنتی اختصاص داشته است. برای سنجش این حکام عهد اشکانی با شهربانان دوره هخامنشی گوئیم، که قلمرو حکام اشکانی خیلی کمتر از ساتراپی‌های هخامنشی بوده، ولی قدرت و استقلال حکام نسبت به شهربانان


  1. شاید این تصادف و اتفاق صرف نبود، که ایالت پارت (یعنی سرزمینی، که منطبق با حوزه شهربان‌نشین هخامنشی بهمین نام است)، که نخستین مرکز اقتدار سلسله اشکانی بشمار می‌آمد، در آن زمان بیش از سایر قطعات ایران پاره‌پاره شده بود. بنا بر قول ایزیدور خاراکسی این ساتراپی بشش بخش تقسیم شده و شش حکومت داشت. یکی از آنها هیرکانی بود، که ظاهرا تیول موروث خاندان گیو بشمار میآمد، که یکی از فرزندان یا نوادگانش بنام گودرز بسلطنت رسید. این گیو ظاهرا منسوب بیکی از بیوتات درجه اول مملکت بود. رک هرتسفلد، گزارش باستان، ج ۴، ص ۵۸.