بدست ایرانیان افتاد، در موقع ورود لشگریان ایرانی معدودی کشته شدند. تمام سکنه و بازماندگان ساخلو رومی آنجا بامر شاهپور اسیر گشته به نواحی دور دست مملکت فرستاده شدند [۱]. چنانکه دیدیم این روش معمول پادشاهان ساسانی بود، که میخواستند از مهارت رومیان در فنون و صنایع استفاده کنند.
شاهپور فوقالعاده هوشیار و دقیق بود [۲]و باقتضای مقام گاهی با تواضع و زمانی با غرور رفتار میکرد، چنانکه با حیله و دلجویی ارشک پادشاه ارمنستان را بضیافتی دعوت کرد و او را گرفته بحبس انداخت. بعد وقتی که دو تن از پناهندگان رومی موسوم به کولاسس [۳]و ارتبان، که شاهپور حکومت ارمنستان را به آنها واگذار کرده بود، به رومیان گرویدند و به یاری آنان طوری اسباب فراهم کردند، که پپ [۴]پسر ارشک تاج ارمنستان را صاحب شد، شاهپور که در آن موقع اعمال زور را صلاح نمیدانست پپ را به امید میثاق مودت مغرور کرد و با لحنی دوستانه او را ملامت نمود، که عظمت مقام خود را در نظر نگرفته، خود را غلام کولاسس و ارتبان نموده است، به قسمی که از پادشاهی چیزی جز ظاهر برای او باقی نمانده است و بدین طریق آن پادشاه بیاراده را وادار بقتل دو مشاور خود نمود [۵].
شاهپور در زمرۀ بانیان بزرگ شهرها اسمی از خود به یادگار گذاشته است. پس از آنکه شهربانی شوش را خراب کرد و به علت طغیان مردم آن را بقتل رسانید [۶]، مجددا آن را باسم ایران خوره شاهپور بنا نمود. این شهر را غالبا با شهر دیگری در همان ناحیه موسوم به ایران آسان کرد کواذ، که سریانیان آن را «کرخای لیدانی» میخواندهاند، اشتباه کردهاند. امروز در آنجا خرابه قصری موسوم به ایوان کرخ