پرش به محتوا

برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۳۰۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سوار، که با شمشیر و نیزه و سپرهای مدور مسلحند، در رسیده‌اند، یکی از اسواران پرچمی بدست گرفته، که چهار گوشه آویخته دارد.[۱] (شکل ۱۲).

وقتی دشمن در جلگه پیش می‌آمد، ایرانیان مزارع گندم را می‌سوزانیدند، تا آذوقه بدست خصم نیفتد،[۲] یا بندهای آب مزارعی را، که بحفر ترعه آباد شده بود، باز می‌کردند، تا طغیان آب در جلگه مانع پیشرفت دشمن بشود[۳].

معمولا دست اسیران جنگی را بر پشت بسته و آنها را به عنوان غلامی می‌فروختند[۴]، یا به نواحی کم جمعیت کشور برای آبادانی و کشت و زرع می‌فرستادند[۵]. در یک نقش برجسته عهد ساسانی شهر شاپور، که فلاندن صورت آن را برداشته است[۶]، دیده می‌شود، که سرهای بریده اسراء یا یاغیان را بحضور پادشاه می‌آورند. ایرانیان، برای اینکه شمارۀ تلفات را بدانند، طریقه بدیعی بکار می‌بردند. قبل از جنگ در حضور شاه، که بر تختی نشسته بود، و سرداری، که امور جنگ به او محول بود، سانی ترتیب می‌دادند. سربازان یک‌یک پیش می‌رفتند و هر کدام تیری در سبد می‌افکندند. سپس سبدها را با مهر سلطنتی ممهور می‌نمودند. چون جنگ به پایان می‌رسید، آنها را باز می‌کردند و پس از آنکه هر سربازی یک تیر برمی‌داشت، از شماره تیرهای باقی مانده تعداد کشتگان و اسیران معلوم می‌شد. بدین ترتیب پادشاه می‌توانست قضاوت کند، که سردارش جنگ را بچه قیمتی بنفع او تمام کرده است[۷]. این موضوع یقیناً از عادات بسیار قدیم اقوام ایرانی بوده است، زیرا حکایت دیگ


  1. زاره، صنایع ایران قدیم، تصویر ۱۰۵، تاریخ صنایع پوپ، IV , B 233.
  2. آمیانوس، کتاب ۲۴، بند ۷، فقره ۷.
  3. ایضاً، کتاب ۲۴، بند ۳، فقره ۱۰.
  4. ایضاً، کتاب ۱۹، بند ۶، فقره ۲.
  5. رک بالاتر، ص ۱۴۷؛ آمیانوس، کتاب ۲۰، بند ۶، فقره ۷ و همچنین رک لابور، ص ۱۲۲، یادداشت ۳.
  6. فلاندون و کست، ج ۱، تصویر ۵۰.
  7. پروکوپیوس، کتاب ۱، بند ۱۸، فقره ۵۳-۵۲.