اردشیر و جانشینان نخستین او، اراده جهانگیری و طرح دولت شاهنشاهی، مستور است. نظر دیگر این بود، که سرحدات شمال و شرق و غرب را از تطاول دشمنان نگاه دارند و چون این سرحدات پیوسته در معرض حمله و تهدید همسایگان قرار داشت، پس ناگزیر ساسانیان برای تأمین این مقصود به لشگری نیرومند احتیاج داشتند.
در تشکیلات لشکری عهد ساسانیان، مقتضیات ملوک ملوکالطوایفی سابق با احتیاجات سیاست جدید وفق داده شد. قشون چریکی ملوک الطوائف را داخل صفوف سپاه منظم گردید.
چنانکه دیدیم عالیترین لقب لشکری یعنی لقب ارگبذ، در خانوادۀ سلطنتی موروث بود و دو منصب لشکری دیگر یکی «ریاست امور سپاه» و دیگری «منصب فرماندهی سوار نظام» نیز، بدو خاندان از خاندانهای بزرگ تعلق داشت[۱]. انتصاب سپاهبذان برای نواحی معین، شاید پیش از زمان خسرو اول، امری فوقالعاده استثنایی بوده است. حکام ولایات سرحدی همواره قوای مزدور در اختیار خود داشتند. قلاع مستحکم سرحدی هم دارای ساخلوی دائمی بوده است[۲].
نخبۀ سپاه عهد ساسانی مانند، دوره اشکانیان، عبارت بود از سواره نظام زرهپوش و سنگین اسلحه، که از سواران نژاده تشکیل مییافت. سواره نظام (اسواران) در صف جنگ مقام اول را حایز و فتح و ظفر منوط بقوت و شجاعت آنها بود[۳]. ایرانیان افواج منظم سوارهنظام زرهپوش[۴] را با صفوفی چنان انبوه
- ↑ بالاتر صفحه ۱۲۷ را ببینید. در باب تشکیلات اداری لشکر و قوای نظامی رک ص ۱۵۱ این کتاب.
- ↑ نلدکه، طبری، ص ۴۷۹، یادداشت ۱.
- ↑ ایرانیان به سوارهنظام بیش از سایر قسمتها اعتماد داشتند، زیرا «در آن صنف همه نجبا و اشراف خدمات بسیار دشوار انجام میدادند» ؛ وجه امتیاز آن از سایر صفوف سپاه در نظم و انضباط و تمرینات دائم و اسلحه مکمل آنها بود (آمیانوس، کتاب ۲۳، بند ۶، فقره ۸۳).
- ↑ Clibanari، بزبان پهلوی تنوریگ (نلدکه، ص ۱۶۴، یادداشت ۵) صورت