را بر قاطری نشانده به گردش میبردند، آن مرد خود را با بادزنی باد میزد، تا شادمانی خود را از خاتمه یافتن فصل شتا و نزدیک شدن گرما بدان وسیله آشکار کند ۱. (و یصیح بالفارسیة گرما، گرما) (مروج الذهب).
چند روز بعد از وهارجشن، در آذرروز، از آذرماه (که روز نهم بود) آذرجشن دوم پیش میآمد. در آنوقت خود را با آتش گرم میکردند «زیرا که آذر ماه آخرین ماه زمستان است و در اواخر این فصل سرما سختتر و شدیدتر از همه اوقات سال است» ۲.
روز اول ماه دذو (دی) را، که در حساب سالشماری عتیق ۳عید بوده، «خرم روز» میگفتهاند، در خرم روز شاهنشاه از تخت به زیر میآمد، لباس سفید میپوشید و در چمنی بر فرشهای سفید مینشست و بارعام میداد. هر کسی میتوانست بحضور او درآید. آنگاه شاهنشاه با عموم کشاورزان، خصوصا دهقانان، سخن میگفت و با آنان میخورد و میآشامید. شاه در آن روز چنین میگفت: من امروز چون یکی از شما هستم و با شما برادرم، زیرا که قوام جهان به آبادی است، که در دست شماست و قوام آبادی به پادشاه است، هیچیک از این دو از دیگری بینیاز نتواند بود».
در جشن سیرسور، که روز ۱۴ دیماه بود، مردمان بخوردن سیر و آشامیدن شراب میپرداختند و سبزی را با گوشت میپختند، تا دفع آفات شیطانی کند و امراض حاصله از نفوذ دیوان را برطرف نماید ۴.
۱-[۱]
۲-[۲]
۳-[۳]
۴-[۴]